چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۶
چگونه در شب خواب خوبي داشته باشيم ؟
|
چگونه در شب خواب خوبي داشته باشيم ؟ خواب به اندازه غذا، هوا، آب براي شما ضروري است. با اين حال ممكن است كه شما در زندگي خود اختلال در خواب را تجربه كنيد. يك سوم بزرگسالان گاهگاهي درجاتي از بيخوابي را گزارش ميدهند. اگر در خوابيدن مشكل داريد، چندين تغيير در روش زندگي ميتواند در كسب مجدد رضايت در الگوي خواب شما كمك كند. روشهاي مفيد ارائه شده در زير را امتحان كنيد. - پنج راهكار اساسي 1. هرگز بيش از اندازه نخوابيد هرگز به دليل كمبود خواب شب، بيش از اندازه نخوابيد. اين مهمترين قانون است. هر روز در ساعت مشخصي بيدار شويد، مخصوصا در صبح شبهايي كه دچار كم خوابي بودهايد. تا دير وقت خوابيدن، فقط براي يكي، دو روز مي تواند ساعت فيزيولوژيك شما را در چرخه ديگري قرار دهد. اين مسئله شما را متعاقبا خواب آلوده ( كسل ) خواهد كرد و ديرتر بيدار خواهيد شد. 2. ساعت فيزيولوژيك خود را ميزان كنيد. نوربه شروع مجدد ساعت فيزيولوژيك شما به حالت فعال روزانه اش كمك ميكند. بنابراين وقتيكه بيدار ميشويد، بيرون برويد و كمي از نور آفتاب استفاده كنيد . يا اگر اين مشكل است، تمامي چراغها را دراتاق خود روشن كنيد. سپس دور اتاق براي چند دقيقهاي قدم بزنيد. ساق پاهاي شما همچون پمپي عمل ميكنند كه خون رابه گردش در ميآورند و به منظور كمك به پيشبرد كارهاي روزانه، اكسيژن بيشتري به مغز شما ميرساند. 3.ورزش در طول روز از لحاظ فعاليتهاي بدني فعال باشيد. اين عمل مخصوصا در روز بعد از شب همراه بابد خوابي مهم است. زمانيكه كمتر ميخوابيد، بايستي در طول روز فعالتر باشيد. فعاليت كمتر داشتن يكي از بدترين چيزهايي است كه يك شخص بيخوابي كشيده ميتواند انجام دهد. بنظر ميرسد كه ورزشهاي پر تحرك ( پياده روي سريع، شنا، راهپيمايي، اسكواش و غيره ) در لحظات پاياني بعد از ظهر به خواب راحت تر كمك كند. همچنين ، افرادي كه دچار بيخوابي هستند تمايل به عدم تحرك در يكي دو ساعت قبل از خواب دارند. مقداري نرمش انجام دهيد. نرمش روزمره به افرادزيادي كمك كرده است. 4.چرت نزنيد در روز بعد از بيخوابي اصلا چرت نزنيد.وقتيكه احساس خواب آلودگي كرديد، بلند شويد و كاري انجام دهيد. راه برويد، تختخواب را درست كنيد يا كارهاي عقب افتاده را انجام دهيد. در هنگام مطالعه ، مرتبا بلند شويد( هر سي دقيقه يكبار يا حتي بيشتر لازم بود) دور اتاقتان قدم بزنيد. كمي نرمش انجام دهيد. اين كار به هدايت اكسيژن به مغز شما و به هوشياري بيشتر كمك خواهد كرد. 5.با استفاده از دو نكته زير ، برنامه به رختخواب رفتن خود را تنظيم كنيد : اولا سعي كنيد در حدود همان ساعت هميشگي هر شب به تختخواب برويد.منظم باشيد بيشتر افراد در ساعت هفت صبح ، ظهر و شش بعد از ظهر گرسنه مي شوند، چرا كه براي سالها در اين ساعات غذا خوردهاند. رفتن به موقع به رختخواب در حدود همان زمانيكه هر شب ميرويد ميتواند خواب را مثل گرسنگي منظم كند. ثانيا، زمانيكه مشكل خواب داريد، ديرتر به رختخواب برويد. چنانچه ، در طول دوراني كه دچار بيخوابي هستيد وفقط پنج ساعت خواب شب داريد به تختخواب نرويد تا اينكه پنج ساعت به زمان بيدارشدن شما باقي مانده باشد. براي مثال: اگر ساعت هفت صبح از خواب بيدار ميشويد، قبل از ساعت دو صبح به تختخواب نرويد. چرت نزنيد ! زماني را كه در رختخواب ميگذرانيد آن زماني باشد كه ميخواهيد بخوابيد. هنوز هم دچار بيخوابي هستيد؟خيلي ديرتر به رختخواب برويد. سپس، همينطور كه زمان شما در رختخواب صرف خواب راحت شد، زمان رفتن به رختخواب را هر شب از 15 الي 30 دقيقه عقب بكشيد و اين عمل را براي يك هفته يا بيشتر ادامه دهيد. نكته زير برخلاف آن چيزي است كه مي خواهيد انجام دهيم. ما مي خواهيم به تلافي خواب از دست رفته زودتر به تخت خواب برويم. آنچه را كه بعضي از آزمايشگاههاي خواب يا روانشناسان تعليم ميدهند ياد بگيريد تا بتوانيد انجام دهيد. شب بعد از شبي كه دچار بيخوابي بودهايد، ديرتر به تختخواب برويد. ـ راهكارهاي ديگر ـ هميشه ساعت خواب ثابتي داشته باشيد سي دقيقه يا يك ساعت قبل از خواب، مطالعه را كنار بگذاريد و وارد بحثها يا فعاليتهاي محرك نشويد. كاري انجام دهيد كه باعث آرامش شود. كتابي كه نياز به فكر ندارد، بخوانيد به آهنگي كه آرام است گوش دهيد، تماشاي يك برنامه تلويزيوني احمقانه را كنار بگذاريد. بعضي افراد در محيط پاكيزه ومرتب بهتر ميخوابند، بنابراين آنها لحظه قبل از رفتن به تختخواب، دوست دارند اتاقشان را تميز و مرتب كنند پس خودتان آنچه را كه هميشه باعث پيشبرد خواب شما ميشود كشف كنيد. ـ حمام گرم بله، دوش نه قبل از رفتن به تختخواب، يك حمام طولاني با آب بگيريد. اين عمل به آرامش شما كمك ميكند و عضلات شمار را تسكين ميدهد. ولي از طرف ديگر، دوش گرفتن شما را به بيدار ماندن متمايل ميسازد. افرادي كه دچار بيخوابي هستند بايستي از دوش گرفتن در بعداز ظهر اجتناب كنند. ـ فهرستي از آنچه مي خواهيد انجام دهيد بنويسيد يك دسته كاغذ و يك قلم را دردسترس بگذاريد. اگربه چيزي فكر ميكنيد كه ميخواهيد آنرا به خاطر بسپاريد يادداشت كنيد. سپس همان چيز را كه به آن فكر ميكرديد از ذهنتان خارج كنيد به دليل نگراني از فراموش كردن آن مسئله لازم نيست در جاي خود بيدار بمانيد. ـ نرمش كردن و آرامش بعضي از افراد پيبردهاند كه اگر هميشه، قبل از رفتن به تختخواب، براي چند دقيقه به نرمش كردن بپردازيد درايجاد خواب مؤثر واقع ميشود. بعضي ديگر روشهاي آرامش بخش را تمرين ميكنند. بطور معمول كتا بخانهها يا كتاب فروشيها، كتابهايي راجع به گسترش نرمش كردن و آرامش يافتن دارند. بخش مشاوره دانشگاه مطالبي درباره اين دو موضوع دارد: سعي كنيد در هنگام مطالعه تنش ( فشار رواني) را كنار گذاريد؟ " دكتر به من گفت كه فشار رواني ( تنش ) باعث ...من شد " ـ خوردن يا نخوردن بعضي از مراكز خواب درماني به منظور كمك به هوشياري شما در طول روز، يك صبحانه و ناهار سبك توصيه ميكنند. آنها معتقدند كه غذاي سرشب را بعنوان غذاي اصلي هر روزه خود در نظر بگيريد. اين برنامه غذايي را حداقل چهار ساعت قبل از رفتن به رختخواب تنظيم كنيد، به اين ترتيب دستگاه گوارش بطور معقولانهاي تازمان آماده شدن شما براي خواب ، آرام خواهد شد. ـ شير گرم ؟ يك ليوان شيرگرم هنگام خواب به بعضي از افراد كمك ميكند . شير حاوي آمينو اسيد و ترپيتو فان ضروري ميباشد كه سروتونين، ماده شيميايي، مغز را تحريك ميكند كه يك نقش كليدي در ايجاد خواب را بازي ميكند. يك قطعه نان گندمي خالص به تاثير آن ميافزايد يا ميتوانيد آنرا با خوردن قبل از خواب امتحان كنيد. يك قطعه نان گندمي به جذب ترپيتقان كمك خواهد كرد. ـ از كافئين وغذاهاي حاوي تيروزين زياد از لحظات پاياني بعد ازظهر به بعد اجتناب كنيد كافئين، مادهاي شيميايي در قهوه، چاي، شكلات، ... ايجاد تحريك زياد و بيداري مي كند. بعضي از آزمايشگاههاي خواب، مردم را تشويق به اجتناب از خوردن غذاهاي حاوي تيروزين ميكنند، براي مثال پنيرهاي حاصل از تخمير شير ( پنير چدار بدترين نوع آن است ولي ماست مناسب مي باشد ) و كالباس . مواد الكلي باعث دوره هاي خواب غير طبيعي، نامنظم و بيداري مكرر در صبح زود ميشود. ـ قرصهاي خواب دلايلي كه براي اجتناب از خوردن قرصهاي خواب مطرح ميشوند عبارتند از: الگوهاي خواب آشفته، فراموشي كوتاهمدت، صدمه به مهارتهاي حركتي، تحقيقات نشان ميدهند كه رايجترين قرصهاي خواب تجويز شده به حافظه كوتاه مدت، زمان عكس العمل، تفكر و هماهنگي بينايي ـ حركتي ( همچون رانندگي كردن ) صدمه مي زنند. ـ آيا محيط اطرافتان به ايجاد خواب كمك ميكند؟ ـ دماي اتاق در يك اتاق خنك ( حدود 20 درجه سانتي گراد ) بخوابيد. پتوي اضافه نرمي را رويتان بيندازيد يا يكي زير تشك اضافه كنيد، بجاي اينكه حرارت اتاق را بالا ببريد. پزشكي آن زمان كه در دانشگاه پزشكي بود ازاين قاعده پيروي ميكرد؛ او يك دستگاه تهويه هوا را در تمام طول سال در اتاقش نگه ميداشت. او ميگفت كه اين كار كمك ميكند كه بهتر بخوابد و به اين ترتيب به خوا ب كمتري نياز داشت . لزومي ندارد كه شما هم تمام كارهاي اين پزشك را انجام دهيد ولي سعي كنيد كه اتاق خود را خنك نگهداريد. ـ رطوبت حتي يك مسئله جزيي همچون خشك شدن گلو ممكن است خوابيدن را مختل كند. بيشتر دستگا ههاي حرارتي، هوا را در اتاق شما خشك ميكنند، پس يك دستگاه بخور قرض كنيد تا ببينيد كه به شما كمك خواهد كرد يا نه. حرارت را پايين نگه داريد، يك پنجره باز ميتواند رطوبت را بالا نگهدارد. ـ سروصدا بنظر ميرسد كه بعضي از افراد در سرو صداي يكنواخت بهتر ميخوابند ـ براي مثال: صداي كولر در حياط پشتي .براي بعضيها، سرو صدا ميتواند مانع خوابشان شود. علاوه بر صداي يكنواخت كولر، انواع بخصوصي از آهنگها را بمنظور از بين بردن صداهاي مزاحم امتحان كنيد. از آهنگي استفاده كنيد كه در آن كلام ( شعر ) نباشد، ملودي خاصي داشته باشد و ميزان صدا تغييرات زيادي نداشته باشد. نوار كاستهاي زيادي هستند كه با صدايشان به آرام كردن مغز، احساسات و بدن در هنگام خواب كمك ميكنند. اگر اين روشها نتيجه ندادند گوشيهاي صدا گير كه كارگران در شغلهاي پر سرو صدا استفاده ميكنند را امتحان كنيد. اگر از پنبه استفاده ميكنيد، از اندازه بزرگي گلولههاي پنبه اطمينان حاصل كنيد كه داخل مجراي گوش نشود كه در اين صورت يك پزشك بايستي آنرا خارج سازد.
ـ آيا براي بيخوابي نگرانيد ؟ ممكن است فكر كردن بيش از حد به مسئله بيخوابي آنرا بدتر كند . بهر حال اينرا بدانيد كه شما از بي خوابي نخواهيد مرد ! بيخوابي غالبا نشانه مسئلهاي همچون نگراني زياد يا اضطراب درباره نمرات،پول، ارتباطات و.... ميباشد. اگر فكر ميكنيد كه نگراني راجع به مسئله مشخصي ممكن است شما را بيدار نگه دارد، بلند شويد، يك ورق و كاغذ بياوريد وآنچه را كه فكر ميكنيد فردا ميتوانيد راجع به آن نگراني انجام دهيد، بنويسيد. يادداشت را جايي بگذاريد كه هنگام بيدارشدن آنرا ببينيد. به اين ترتيب نگرانيتان را كنار بگذاريد واز باقيمانده شب براي خواب راحت استفاده كنيد. در صورت لزوم، از راهكارهايي كه تا به اين جا شرح داده شد. براي برگشتن به الگوي خواب منظم استفاده كنيد. ـ آيا در رختخواب ناتوان از خوابيدن هستيد؟ اگر در رختخواب هستيد ولي قادر به خوابيدن نميباشيد به پيشنهاد بعضي از كارشناسان، كاملا از رختخواب بيرون بياييد، روي يك صندلي بنشينيد و مطالعه كنيد، نامههايي بنويسيد يا كارهايي كه نياز به فعاليت زياد ندارند انجام دهيد. وقتيكه خواب آلوده شديد به رختخواب برگرديد ويك فن آرامش را براي به خواب رفتن بكار ببريد. از تختخوابتان فقط براي خوابيدن استفاده كنيد نه جايي براي انجام كارهاي ديگر. از دست خودتان عصباني نشويد!سعي كنيد نگراني راجع به بيخوابي نداشته باشيد. توانايي بدن شما موفق به كنترل خواهد شد و شما شروع به خواب منظم خواهيد كرد ماداميكه از پنج روش اساسي كه قبلا شرح داده شد استفاده كنيد. ـ آيا ورزش مي كنيد ؟ نقش ورزش نمي تواند ناديده گرفته شود! بطورمنظم ورزش كردن ،پياده روي تند ، ركاب زدن يك دوچرخه ثابت ( شايد وقتيكه تلويزيون تماشا مي كنيد ) ، شنا كردن ،براي بهتر خوابيدن بعضي از افراد مؤثر مي باشد. هر چه بدن شما درطول روز فعالتر باشد ، هنگاميكه زمان استراحت بدن شما رسيده باشد احتمال بخواب رفتن شما بيشتر خواهد بود.زمان آرامش براي خواب نياز به اين دارد كه بايك روز پر از فعاليت در تضاد باشيد. ( تا روزي پر از فعاليت نداشته باشيم ، خواب آرامي در شب نخواهيم داشت ، مترجم ) ـ آيا در شب بيدار مي شويد؟ درست وقتيكه دو ، سه يا چهار ساعت بعد از خوابتان بيدار شديد، چه كار بايد بكنيد؟ زمانيكه بيدار شديد ، چيزي ننوشيد، نخوريد، سيگار نكشيد. اگر دست به اين كارها زديد به مدت 3يا 4 شب ، ناخودآگاه براي نوشيدن و خوردن وسيگار كشيدن ، خود را بيدار خواهيد يافت . در صورتيكه بيدار شديد ، از جايتان بيرون بياييد، كتاب بخوانيد، نامههايي بنويسيد يا فعاليتهاي آرامي انجام دهيد. عكس العملها نسبت به تنشهاي هر روزه زندگي ميتواند حاصل مرحلهاي از خواب باشد كه در آن وقفه ايجاد شده است. يك برنامه كنترل فشار رواني ميتواند مؤثر واقع شود. با بخش مشاوره براي چنين برنامهاي تماس بگيريد. ـ آيا ساعت چها رتا پنج صبح بيدار مي شويد ؟ حالا چي ؟ بلند شويد و روزتان را شروع كنيد، چنانچه استراحت كامل كرده باشيد، احتمالا به اندازه كافي خوابيدهايد وميتوانيد جلوتر از ديگران به كارهاي روزانه خود بپردازيد. اگر هنوز احساس خستگي ميكنيد، با اين حال باز هم از جايتان خارج شويد و روز را شروع كنيد، از چرت زدن اجتناب كنيد. راهكارهاي اساسي پيشنهاد شده را شروع كنيد. يك برنامه ورزشي و تمرين براي كنترل فشار رواني در زندگيتان پياده كنيد. به كمك يادگيري براي كمتر عصبي شدن در طول روز ،شما خواهيد آموخت كه چگونه شبها بهتر بخوابيد. ـ آيا فشار رواني را خيلي خوب كنترل ميكنيد ؟ كنترل طبيعي ومؤثرهر روزه فشار رواني درزندگي، يك مشكل مشترك بين همه مي باشد. يك عكس العمل دائمي به تنشهاي روزانه، بيخوابي مي باشد كه يا بصورت بيخوابي دائمي و طولاني مدت در شب و يا بصورت از خواب پريدن مداوم خود رانشان مي دهد.يك برنامه خوب براي كنترل فشار رواني به شما در زمينه يادگيري چگونگي كنترل فشار رواني پياپي ونيز چگونگي گذرانيدن روزهاي خود به نحو عالي ياري ميدهد. شما ميتوانيد براي برنامههاي كنترل تنش از مراكز مشاوره و مراكز سلامت رواني كه در اين زمينه فعاليت مي كنند و پزشك خانواده اطلاعاتي بدست آوريد. بيشتر بيمارستانها چنين برنامه هايي را براي كمك به مردم و به منظور افزايش سلامتي بيشتر در روش زندگي پيشنهاد ميكنند. - شما به چه ميزان خواب ، نيازمنديد؟ ميزان نياز به خواب از فردي به فرد ديگر متفاوت است. بعضي از افراد فقط به چهار ساعت خواب در شب نياز دارند، اما بعضي ديگر به نظر ميرسد كه به ده ساعت خواب نياز داشته باشند. بعضي افراد از اينكه فقط پنج يا شش ساعت در شب ميخوابند شكايت دارند. اين در حالي است كه بعضي از همين افراد صبح بيدار ميشوند در حاليكه خستگيشان برطرف شده و در طول روز بخوبي كار ميكنند .پنج يا شش ساعت خواب تمام آن چيزي است كه آنها بيشتر مواقع نياز دارند. آنها دچار بيخوابي نيستند. بعضي ديگر از مردم، بعد از هشت ساعت خواب باز هم احساس خستگي مي كنند. آنها نياز به بيش از متوسط هفت يا هشت ساعت خواب " طبيعي " دارند. فقط يك ساعت خواب اضافه تر به آنها در برطرف شدن خستگي كمك ميكند . امتحان كنيد تا بفهميد به چه ميزان خواب نياز داريد. همچنين به خاطر داشته باشيد كه مقدار خوابي كه شمانيازمنديد متفاوت خواهد بود . ممكن است نياز شما به خواب كاهش يابد وتوانايي شما در خوابيدن زمانيكه بطور منظم ورزش مي كنيد و كارهايي را با لذت و به سادگي انجام ميدهيد، بهبود يابد. ممكن است در زمانيكه دچار فشار رواني بيشتري هستيد يا زمانيكه كمتر فعاليت داريد ( براي مثال، انتقال از يك كار پر تحرك به كار كم تحرك همچون دانش آموزي كه بعد از داشتن يك تابستان پر تحرك به مسئوليت كم تحرك خود باز ميگردد) در حاليكه به خواب بيشتر نياز داريد، بيخوابي بيشتري را نيز تجربه كنيد. ـ منابع ياري دهنده ورزش كلاسهاي شنا غالبا در اردوها و گروههاي اجتماعي پيشنهاد ميشوند. كلاسهاي بدنسازي ، كه داراي خصوصيات بهترين اشكال ورزشي هستند، ممكن است براي ظهرها و نيز براي زمانهاي ديگر پيشنهاد شوند. دانش آموزان براي پياده روي، راهپيمايي، ركاب زدن، دوچرخههاي ثابت، دستگاههاي بدنسازي درساعات برنامهريزي شده دسترسي بهتري به اين فعاليت دارند. آموزش كنترل فشار رواني اين آموزش در بخشهاي مشاوره دانشگاهي و مراكز بهداشت رواني پيشنهاد ميشوند مشاوره كردن باتوجه به زمينههاي تحصيلي، شخصي يا اجتماعي در بخشهاي مشاوره دانشگاهي قابل دسترسي ميباشد. ـ با پزشكتان مشورت كنيد . شايد شما مبتلا به آلرژيها ( حساسيتها) يا مشكلات جسماني ديگري هستيد كه از خواب شما جلوگيري مي كند. اگر راهكارهاي ارائه شده در بالا مؤثر نبودند با مركز مشاوره دانشگاه يا پزشكتان تماس بگيريد. چنانچه بيخوابي باعث ميشود كه شما براي چندين ساعت در شب و به مدت يكي دو ماه بيدار بمانيد. اگر شما دانشجوي دانشگاه هستيد با يك روانپزشك يا روان شناس در مركز مشاوره و يا پزشك مركز بهداشت دانشگاه ملاقاتي داشته باشيد. مترجم : شيرين پور عزيز كارشناس مركز مشاوره دانشگاه تهران
| ||
چهارشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۶
اگيزش و هيجان
مقدمه
ما در زندگی روزمره خود با انواع هیجانات رو در رو هستیم. بطوری که این آشنایی ما با هیجانات به دوران نوزادی ما بر میگردد. به عبارتی ما از لحظه تولد برخی از هیجانات را با خود داریم و این اهمیت و نقش هیجانات مختلف را در زندگی نشان میدهد. برخی از هیجانات لذت بخش ، خوشایند و تقویت کننده هستند، بطوری که فرد برای رسیدن به آن حالت خاص از هیجانات ممکن است تقلا و تلاش هم بکند.ولی برخی دیگر بیشتر جنبه آزارنده را دارند و شاید فرد تلاش برای اجتناب از رسیدن به آنها داشته باشد یا اگر در آن حالات قرار گیرند، تلاش کند خود را از آن نوع هیجان رهایی دهد. به این ترتیب هیجانات از لحاظ میزان خوشایندی یا ناخوشایندی به دو دسته تقسیم میشوند: هیجانات مثبت و منفی. اما به این نکته باید توجه داشت، هر یک از هیجانات اهمیت و نقش مهمی در زندگی دارند. و کارکرد خاصی برای هر یک وجود دارد.
هیجان ترس
در اغلب بحثهای مربوط به هیجان ترس جای مهمی را به خود اختصاص داده است و حتی آن را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی شناختهاند. اما ترس همیشه ایجاد کننده ناراحتی و مشکل نیست. وجود آن در خیلی از مسائل موقعیتهای زندگی لازم است. این هیجان شاید از آن جهت اهمیت ویژهای دارد که در آن حالت فشار و تخریب بطور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازنده تفوق دارد و معمولا آمادگی برای بروز واکنشهای اجتنابی بیشتر از آمادگی برای کنشهای اکتسابی است.شکسپیر میگوید: "از میان همه تمایلات و احساسات بد ، ترس منفورترین آنهاست." علائم ترس عبارتند از لرزیدن بدن ، سفید شدن پوست ، غدد عرقی فعال میشوند، مو بر بدن راست میشود، ترشحات دستگاه گوارش و کلیهها زیاد میشود و فضولات بدن به دلیل انبساط ماهیچههای اسفنکتر بطور غیر عادی رفع میشود. میزان تنفس زیاد میشود، قلب به تندی و شدت میزند. قوای ذهنی به مقدار زیادی مختل میشود. این علائم حتی در چهارپایان مثل سگ و گربه و میمونها نیز دیده میشود. پرندگان نیز در هنگان ترس تمامی پرهای خود را در هم فرو میبرند و در این حالت جثهشان کوچکتر به نظر میرسد.
از دیگر علائم ترس عبارت است از باز شدن دهان ، بالا رفتن ابروها ، فردی که دچار ترس شده است در آغاز مثل یک مجسمه از حرکت باز میایستد نقش میگیرد یا اینکه قوز میکند و دولا میشود، بطوری که گویی میخواهد خود را از دیدهها پنهان میکند. فعالیت غدد بزاقی کم و دهان خشک میشود. گاه ترس ضعیف باعث میشود در فرد میل شدیدی به خمیازه کشیدن بوجود بیاید. چشمها در حالت ترس شدید از حدقه بیرون میافتند و به سوی عامل ایجاد کننده وحشت ثابت میمانند، یا اینکه بی قرار از جهتی به جهت دیگر میچرخند. ترس همچون سایر هیجانات از شدت و ضعفهای مختلف برخوردار است. ترس شدید علاوه بر علائم متفاوت (از لحاظ شدت) کارکردهای مختلف میتواند داشته باشد.
هیجان خشم
هیجان خشم همراه با مفاهیم مترادف و مباحثی که با آن مرتبط هستند بسیار بیشتر از هیجانهای دیگر (البته به غیر از ترس) در نوشتهها مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از روشهای کنترل اجتماعی بزرگسالان و خردسالان به اجتماعی کردن واکنش خشم به موقعیتهای مختلف مربوط است. خشم از دسته هیجانات منفی است و علل مختلفی برای آن شناسایی شده است که بسیار گستردهتر از آن هستند که در این بحث بتوانند مطرح شوند. اما علائم آن عبارت است از سرخ شدن صورت ، منبسط شدن رگهای پیشانی و گردن ، سرخ شدن چشمها، جمع و کوچک شدن مردمکهای چشم ، کشیده شدن لبها و در نتیجه آشکار شدن دندانها ، بدن تاخورده ، ابروان در هم کشیده ، لبان سخت و محکم و دندانهای قفل شده و در حال سایش.هیجان اندوه
اندوه نیز مانند سایر هیجانات از شدت و ضعف برخوردار است. بطوری که در حالتی از آن با یکسری علائم ویژه طبیعی تلقی میشوند. در حالیکه انوع شدید و مهمتر آن یا زمانی که بدون دلیل واضحی در فرد وجود دارند، وجود یک اختلال روانی را در پیش میکشند. در هر حال این هیجان نیز از دسته هیجانات منفی است که برای جنبه ناخوشایندی دارد. مشخص بودن و بی تحرکی ، کاهش گردش خون ، رنگ پریدگی صورت ، سست شدن عضلات ، پلکهای پایین افتاده از علائم اندوه هستند.همچنین حالت سر کمی رو به سینه خم میشود، لبها ، گونهها و آروارهها همه از حالت طبیعی خارج میشوند و به طرف پایین رها میشوند. تنفس کند و ضعیف میشود و غالبا آههای عمیق نفس را قطع میکنند. یک نشانه ثابت و دائمی اندوه این است که افراد به سرما حساسیت نشان میدهند و به سختی می توانند خود را گرم نگه دارند. بی اشتهایی و عدم تمایل به غذا خوردن نیز در هیجان اندوه دیده میشود.
هیجان تنفر
با وجود اینکه این هیجان یک مکانیزم دفاعی اساسی است و دارای ارزش حیاتی قابل ملاحظهای است، لکن هنوز بطور منظم مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است و از آنجائیکه تنفر در مواجهه با یک محرک آزارنده که موجب رنجش میشود بوجود میآید، همراه با حرکاتی است که هدف آنها کنار زدن عامل آزار دهنده یا محافظت فرد از آن عامل است. تنفر شدید به صورت حرکاتی در اطراف دهان بروز می کند که درست شبیه حرکات دهان قبل از استفراغ کردن است.در این حالت نیمه بسته شدن پلکها و به عقب برگشتن صورت یا تمامی بدن نیز نشان دهنده ابراز انزجار شدید است. این حرکات طوری انجام میگیرد که گویا محرک مورد نظر ارزش گناه کردن هم ندارد. تف کردن نشانهای عمومی برای تنفر و انزجار است. داروین میگوید: "تف کردن بیانگر رفع عوامل آزار دهنده از دهان است."
هیجان شادی
همه حالات شادی و لذات را تجربه کردهاند. درجاتی از آن نیز مانند هیجان اندوه طبیعی است، ولی انواعی از آن که بطور مستمر و شدید و با علائم تشدید شده و بوجود میآید، به عنوان یک اختلال روانی شناخته میشود که در آن فرد دائما در حالت شادی و شعف شنگولی به سر میبرد و ممکن است دست به کارهای عجیب و غریب بزند. حالات چهرهای خنده مثل کشیده شدن لبها ، چشمهای براق و گاه اشک آلود ، تحریک زیاد ، تکلم زیاد از علائم شادی هستند. رقص و پایکوبی ، بالا و پایین بردن و در حالت خوشحالی شدید و ناگهانی جیغ زدن از علائم شادی هستند.برخی معتقدند علائم شادی در برخی اوقات به علائم خشم شبیه است، هر چند آنها به دستههای جداگانه تعلق دارند، ولی علائم جسمی آنها مثل فریاد زدن ، پا کوبیدن ، افزایش فعالیت بازوان و دستها ، چشمهای سرخ شده و در حال چرخش ، گامهای محکم و راسخ در هر دو هیجان وجود دارند، اما هدف آنها متفاوت است. هر دو آنها هیجانات گرایشی هستند بطوری که باعث نزدیک شدن فرد به محرک خوشحال کننده یا خشم آور میشوند، اما هدف خشم تخریب و از بین بردن است، ولی هدف شادی تداوم و نگهداری آن محرک.
هیجان تعجب
همه موجودات زنده در جریان زندگی خود به خودی به محرکهای جدید و نو ظهوری مواجه میشوند. در برخورد با چنین محرکهایی الگوی واکنش را میتوان تکان هیجانی یا تعجب نامید. این واکنشها فقط در مواقعی بروز میکنند که محرکهای شناخته نشده ، مبهم ، نامعلوم ، شدید و ناگهانی وارد عمل میشوند. برانگیخته شدن بینایی و شنوایی ، باز شدن دهان و چشمها و ابروان بالا کشیده شده ، تولید صدای ناگهانی از دهان و از جا پریدن علائم اساسی تعجب هستند، با توجه به اینکه در مورد انسان نوع شخصیت در الگوی خاص او در حالت بازتاب هیجانی مثل تعجب تاثیر دارد. برخی افراد شاید سر و صدای بیشتری بکنند و تفاوتهای دیگری با یکدیگر داشته باشند.هیجانهای مرکب
گفته میشود این هیجانات از ترکیب سایر هیجانات که بوجود میآیند بطوری که در هر یک از هیجانات رگههایی از احساسات مربوط به هیجاناتی را که از آنها ترکیب شدهاند میتوان یافت. موارد زیر نمونههایی از هیجانات ترکیبی هستند که در مقابل هر یک ، هیجاناتی را که از آنها ترکیب شدهاند نوشته شده است:
| ||||||||||||||||
انواع انگيزش
وقتی میپرسیم چه چیز افراد را بر میانگیزد تا زندگی خود را برای نجات فردی به خطر اندازند یا برای دستیابی به هدفی خاص ساعتهای طولانی کار کنند، معمولا منظورمان این است که چرا مردم چنین رفتار میکنند؟ اصطلاح انگیزش همانطور که از معنای رایج آن نیز بر میآید به علت یا چرایی رفتار اشاره دارد. انگیزش بدین معنی ، تمامی روانشناسی را در برمیگیرد. اما روان شناسان مفهوم انگیزش را به عواملی محدود میسازند که به رفتار نیرویی میبخشند و به آن جهت میدهند. یک جاندار انگیخته در مقایسه با یک جاندار ناانگیخته با نبرو و کارایی بیشتری در یک فعالیت درگیر میشود. انگیزش علاوه بر نیرو بخشیدن به جاندار معمولا به رفتار جهت میدهد.بطوری که شخص گرسنه برای جستجوی غذا و خوردن آن انگیخته میشود، شخص تشنه برای یافتن آب و فرد دردمند برای گریز از محرک دردمند. بنابراین به اندازه تمامی رفتارهایی که از فردی صادر میشود، میتوان انگیزه داشت. اما با طبقه بندی رفتارها در مقولههایی که ویژگی مشترک دارند انگیزهها را نیز میتوان در طبقاتی دسته بندی کرد. از جمله انگیزههای اولیه و ثانویه ، انگیزههای درونی و بیرونی ، انگیزههای اجتماعی و ... با وجود تنوع طبقه بندیهای انگیزشی همپوشی گستردهای بین آنها وجود دارد بطوریکه یک انگیزه در چند طبقه ممکن است طبقه بندی شود.
تعاریفی از انواع انگیزش
انگیزش اولیه در مقابل انگیزش ثانویه
انگیزشهای اولیه عمدتا با نیازهای اولیه زیستی مرتبط هستند مثل گرسنگی و تشنگی ، اما انگیزش ثانویه با نیازهایی در ارتباط هستند که چندان جنبه حیاتی و زیستی نداشته و با بقا فرد مرتبط نیستند، مثل نیاز به دوست داشته شدن.- گرسنگی: به عنوان یک انگیزه اولیه انگیزه پرتوانی است. افرادی که با رژیم غذایی نیمگرسنگی زندگی کردهاند، گزارش میدهند که بیشر افکار و رویاهای آنان درباره غذا و غذا خوردن بوده است. بدن جاندار برای آنکه بتواند به نحوی کار آمد عمل کند به مقدار معینی از مواد غذایی نیاز دارد. کاهش این مواد غذایی مکانیسمهای تعادل زیستی را فعال میکند تا ذخیره غذایی بدن را آزاد کنند. از سوی دیگر محرکهای بیرونی نیز میتوانند بر احساس گرسنگی و رفتار خوردن اثر بگذارند. عطر یا منظره غذا میتواند گرسنگی را برانگیزد، حتی وقتی نیاز فیزیولوژیایی وجود نداشته باشد.
عادتها و رسم و رسوم اجتماعی نیز میتوانند بر رفتار غذا خوردن اثر بگذارند. شما ممکن است عادت کرده باشید در ساعات معینی از روز غذا صرف کنید و در نتیجه به محض اطلاع از اینکه ظهر شده ، ناگهان احساس گرسنگی میکنید. ممکن است وقتی غذا را با اشخاص پراشتها صرف میکنید بیشتر بخورید تا وقتی که تنها هستنید. در کل ، غذا خوردن از چند عامل فیزیولویایی ، محیطی و اجتماعی اثر میپذیرد و این مساله این انگیزه را علاوه بر یک انگیزه اولیه در زمره انگیزههای پیچیده که شرح داده شد، قرار میدهد.
انگیزش درونی در مقابل انگیزش بیرونی
انگیزش درونی به مواردی اطلاق میشود که پاداش مورد انتظار فرد در قبال رفتاری معین یک منبع درونی است. یعنی فرد جهت رسیدن به تقویتهای درونی عمل ویژهای را انجام میدهد، هر چند این عوامل درونی با عوامل بیرونی همخوانی داشته باشند یا نداشته باشند و حتی موجب تنبیه فرد شوند. انگیزش درونی زمانی معنی پیدا میکند منبع تقویت کننده رفتار یا منبع پاداش دهنده یک عامل بیرونی است. به عبارتی فرد برای رسیدن به یک حالت یا شرایط معین بیرونی رفتاری را انجام میدهند.به عنوان مثال دو نفر دانش آموز را در نظر بگیرید که هر دو برای قبولی در امتحان تلاش میکنند. هر چند رفتار و حتی نتیجه عملکرد آنها میتواند یکسان باشد اما ممکن است انگیزش آنها کاملا متفاوت باشد. دانش آموزی که برای گرفتن جایزه ویژهای که از طرف والدینش وعده داده شده تلاش میکند، از یک انگیزش بیرونی تبعیت میکند. دانش آموز دیگر که برای رسیدن به لذت حاصل از موفقیت تلاش میکند، دارای یک انگیزه درونی است.
انگیزش اجتماعی
آن دسته از انگیزههایی را شامل میشوند که با محرکات اجتماعی ارتباط بیشتری مییابند و زمانی معنی پیدا میکنند که فرد و رفتارهای او را درون اجتماعی که در آن زندگی میکند مورد بررسی قرار دهیم. از جمله این انگیزهها انگیزه پیوند جوئی ، انگیزه قدرت ، انگیزه مقام جویی را میتوان نام برد.انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت انگیزهای درونی است در فرد برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف ، رسیدن به یک هدف یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در یک کار. افراد معمولا از لحاظ میزان انگیزش پیشرفت ، متفاوت از یکدیگر هستند. افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا در حوزهای که انتخاب میکنند مثلا تحصیل ، شغل و ... ، موفقیت فزایندهای از خود نشان میدهند. انگیزه پیشرفت نیز با توجه به اینکه در آن تمایلات زیستی تسلط کارایی با ارزشهای آموخته در هم آمیختهاند، انگیزهای پیچیده به شمار میرود.انگیزش پیچیده
انگیزههای پیچیده ، انگیزههایی هستند که از دو عامل اصلی تشکیل شدهاند:- سائقهای ذاتی و زیستی
- سائقهای آموخته
- میل جنسی: این انگیزهای است پیچیده اساس آن سائق ذاتی است یعنی سائقی زیستی که تا حدودی به وسیله هورمونهای خاص کنترل میشود. علاوه بر این بیان میل جنسی تا حدود زیادی تحت تاثیر سائقهای آموخته یا اکتسابی قرار دارد که با فرهنگ خاص و تجارب رشد خاص فرد ارتباط دارند.
انگیزه پیشرفت ، پیوند جوئی ، خود مختاری ، تسلط ، نماش و پرخاشگری را نیز میتوان در زمره انگیزههای پیچیده قرار داد. مفهوم انگیزههای پیچیده به ما میآموزد که نباید تبیینهایمان را در زمینه رفتار انسانی بیش از حد ساده بگیریم. کاهش دادن چرایی رفتار به مشتی سائق ذاتی اگر نگوییم غیر ممکن ، دست کم دشوار است.
انگیزههای هوشیار در مقابل انگیزههای ناهوشیار
انگیزههای هوشیار عموما در حیطه هوشیاری فرد عمل میکنند و فرد از آنها آگاهی دارد از ریشه رفتارهای مرتبط با آنها آگاه است. اما انگیزههای ناهوشیار عمدتا خارج از حوزه اراده و آگاهی فرد عمل کرده و رفتار فرد را جهت میدهند. بنا به نظریه روانکاوی ، انگیزه ناهوشیار انگیزهای است که فرد خود آن را نهی کرده است و در نتیجه هوشیاری آنرا نادیده میگیرد. این انگیزه غریزه ، سائق ، آرزو یا میلی است که به واسطه مکانیزم دفاعی سرکوبی به سطح ناهوشیار رانده شده است. اما این رانده شدن نیروی آنها را کاهش نداده و اغلب به صورتی بر رفتارهای فرد تاثیر میگذارند. فروید انگیزههای یک نقاش برای نقاشی و یک جراج برای جراحی را انگیزههای ناهوشیار میداند.
منبع:
مقدمهبه اعتقاد فروید که در پزشکی آموزش دیده بود انگیزش توسط نیروهای فیزیولوژیکی تنظیم میشود. از نظر وی بدن انسان یک سیستم انرژی پیچیده است که برای افزایش و کاهش دادن انرژیاش در رفتار سازمان یافته است. مثلا با خوردن و نفس کشیدن بدن انرژی جسمانیاش را افزایش میدهد، با کار کردن و بازی آن را کاهش میدهد. به علاوه بدن انرژی روانی (ذهنی) را نیز تنظیم میکند. ذهن برای انجام کارکردهایش (تفکر ، یادآوری و غیره) به انرژی روانی نیاز دارد و انرژی روانی خود را از انرژی جسمانی بدن بدست میآورد. بنابراین در نظر فروید نیروهای بدنی انرژی جسمانی و روانی هر دو را فراهم میآورد.غریزه در نظریه فرویدغریزه نیروی محرک اصلی برای انرژی جسمانی و روانی در نظریه انگیزش فروید است. غریزه نیرویی با منشا زیستی است که از درون ارگانیزم سرچشمه میگیرد و به ذهن رسوخ میکند. بنابراین کل انگیزش از هسته نیازهای بدنی غریزی ناشی میشود. لازم است دقیقا روشن شود که منظور فروید از اصطلاح غریزه که به زبان آلمانی Trieb است، چیست. شاید یک نیاز اصطلاح بهتری به جای غریزه باشد. بنابراین غریزه صرفا به معنی محرکی با منشا فیزیولوژیکی است، نیرویی است که از کمبود در اندام بدنی ناشی میشود و به صورت بالقوه یک حالت روانی را فعال میسازد.برای فروید به همان تعداد که نیازهای جسمانی مختلف وجود دارند غرایز متعددی موجود هستند که قادرند بر ذهن تاثیر بگذارند. برخی از نیازهای بدنی آشکارتر نیازهای غذا ، آب و خواب هستند. ولی فروید نیازهای مختلف بسیار زیاد بدنی دیگری را نیز شناسایی کرد. وی به جای اینکه غرایز جسمانی را طبقه بندی نموده و فهرستی از آنها تهیه کند دو طبقه کلی را مورد تاکید قرار داد، غرایز زندگی و غرایز مرگ. غریزه زندگی در نظام انگیزشی فرویداولین طبقه غرایز یعنی اروس که غرایز زندگی هستند سادهتر از غرایز دیگر توصیف شدهاند. اروس زندگی را حفظ میکند و بقای فردی و اجتماعی را تضمین میکند. بنابراین غرایزی که مربوط به غذا ، آب ، هوا ، خواب ، تنظیم درجه حرارت ، تسکین درد و نظیر آن هستند همگی به زندگی و بقای فرد کمک میکنند. غرایز مربوط به میل جنسی ، مهرورزی و پیوند جویی به زندگی و بقای گونه کمک کرده بر تولید مثل تاکید دارند که فروید آن را از چارلز داروین اقتباس کرد.تاناتوس یا غریزه مرگ در نظام انگیزی فرویدغرایز مرگ فرد را به سوی استراحت و صرفه جویی انرژی و به سمت آرامش جسمانی ثابت میکشانند. آرامش کامل و نه عدم تعادل یا اختلال جسمانی فقط میتواند از طریق استراحت کامل بدست آید که همان مرگ است. فروید هنگام بحث درباره غرایز مرگ بیشتر بر پرخاشگری تاکید داشت. پرخاشگری بخصوص فرد را وادار به نابود ساختن و کشتن میکند و در هشیاری به صورت تمایل به انجام چنین کاری نمایان میشود.این سائقهای غریزی با منشا جسمانی انرژی برانگیزنده رفتار را فراهم میکنند ولی تجربه و نه خود سائقها ساختاری را فراهم میآورد که انرژیهایی چون پرخاشگری را به شیوههای مناسب اجتماعی و سازگارانه هدایت میکند. بنابراین سائقهای غریزی برای رفتار انرژی فر اهم میکنند در حالی که شخصیت به آن جهت میدهد. انگیزش ناهشیار در دیدگاه فرویدتقسیم بندی زندگی روانی به هشیار و ناهشیار فرضی بنیادی است که روانکاوی بر آن قرار دارد. فروید این نظر را که هشیاری اساس زندگی روانی است رد کرد و از این رو شخصیت انسان را به سه بخش تقسیبم نمود: هشیار ، نیمه شیار و ناهشیار. هشیاری تمام افکار ، احساسها ، خاطرهها و تجربههایی را که شخص در هر لحظه معین از آن آگاه است شامل میشود. محتوای هشیاری شامل هر چیزی است که مورد توجه فوری شخص قرار گرفته و از نظر انگیزش نسبتا بیاهمیت است. نیمه هشیار تمام افکار ، احساسها که در لحظه خاص در هشیاری موجود نیستند ولی با تلاش جزئی میتوانند وارد هشیاری شوند انبار میکند.مثلا شما درباره اسامی افرادی که در اتاق هستند آگاهید ولی فعلا درباره آنها فکر نمیکنید. گستردهترین و مهمترین مولفه انگیزشی شخصیت انسان از دیدگاه فروید ناهشیار است. ناهشیار مخزن غیر قابل مشاهده تکانههای غریزی ، تجربههای سرکوب شده، خاطرات کودکی و امیال نیرومند ولی ارضا نشده است. این مخزن روانی غرایز و تکانهها برای درک نقطه نظر روانکاوی پویایی انگیزش انسان اساسی است. از دیدگاه فروید با تجلیل رویا ، آزمونهای فرافکن ، خطاها و لغزشهای زبانی ، هیپنوتیزم و شوخی میتوان به محتوای ناهشیاری دست یافت. انتقاداتی بر نظام انگیزشی فرویدکمک فروید به مطالعه انگیزش انسان علیرغم جذابیت آْن حداقل در معرض چهار انتقاد اساسی قرار گرفته است. مهمترین انتقاد از فروید آن است که بسیاری از مفاهیم نظری وی از نظر علل آزمون پذیر نیستند. مثلا امکان اینکه بتوان به صورت تجربی وجود غرایز مرگ و زندگی را در انسانها آزمایش کرد وجود ندارد. دومین انتقاد از فروید آن است که بسیاری از مفاهیم انگیزشی او از مورد پژوهی افراد بیمار بدست آمدهاند. فرض کردن اینکه پویایی انگیزشی تعداد اندکی از افراد بالغ اروپایی که در اولین سال های 1900 روان درمانی شدهاند بیانگر پویایی انگیزشی انسان در کل است دشوار به نظر میرسد.سومین انتقاد این است که فروید تاکید زیادی بر استعداد زیستی ، تجربههای کودکی، امیال غریزی و جنبههای بدبینانه شخصیت فرد داشت. منتقدان فرویدی اغلب خاطرنشان میسازند که تجربههای بزرگسالی به اندازه تجربه کودکی بااهمیت هستند و تاثیرات اجتماعی و فرهنگی به اندازه زیست شناسی انگیزههای ما را شکل میدهند و نظر خوش بینانه درباره شخصیت به اندازه نظر بدبینانه معایب زیادی برای عرضه دارد. به علاوه در حالی که میل جنسی و پرخاشگری انگیزههای مهم انسان هستند انگیزههای مهم دیگری نظیر کنجکاوی وجود دارند که نمیتوان صرفا آنها را به این دو کاهش داد | ||
مقدمهدسته بندی انگیزهها به دو دسته انگیزههای درونی و بیرونی از مهمترین دسته بندیهای انگیزشی به شمار میرود. در این طبقه بندی انگیزههای بیرونی نقطه مقابل انگیزههای درونی قرار میگیرد. منبع و کانون تقویت کننده و تحریک کننده این انگیزهها تفاوت اساسی آنها را با یکدیگر سبب میشود. بطوری که در تعریف انگیزههای درونی گفته میشود که منبعی از درون به صورت یک ویژگی فرد را به انجام فعالیت و رسیدن به هدفی ترغیب میکند. منبع و کانون انرژی بخش در کلیه مباحث مربوط به روان شناسی انگیزش و انواع انگیزه مطرح است. زمانیکه این منبع یک عامل درونی است مثل تمایل به پیشرفت ، رسیدن به قدرت ، دوست داشته شدن و غیره صحبت از انگیزههای درونی است، ولی زمانی که یک عامل بیرونی مطرح است که به عنوان محرکی فرد را وادار به فعالیتی خاص میکنند، صحبت از انگیزههای بیرونی است.
پاداشهایی که فرد در قبال انجام فعالیتهای مبتنی بر این انگیزهها دریافت میدارد، پاداشهای بیرونی هستند. این پاداشها اغلب پاداشهایی غیبی ، ملموس و همگانی هستند. فرد با پیش بینی و آگاهی از احتمال دریافت این پاداشها رفتارهای خود را سازمان میبخشد و بسته به شدت تمایلی که این پاداشها در وی ایجاد میکند فعالیت خود را تا رسیدن به آن تداوم میبخشد. این پاداشها هر چند ممکن است جنبههای فردی بر اساس نیازهای فردی داشته باشند، اما اغلب مبتنی بر نیازهای همگانی هستند. مثل افزایش حقوق ، جوایز کلاسی و ... . پایههای نظری انگیزههای بیرونیدر میان نظریات مختلف روان شناسی ، نظریه رفتار گرایی بیشترین تاثیر را در شناخت و کاربرد این انگیزهها داشته است. بطوری که عمدتا در آزمایشهای مربوط به بررسی یادگیری از اثر بخشی این انگیزهها سود جستهاند و نظریاتی که ارائه کردهاند کاربردهای مفید این انگیزهها را نشان دادهاند.
اهمیت و نقش انگیزههای بیرونیاستفاده از انگیزههای بیرونی به عنوان مشوق رفتار فرد با سهولت بیشتری انجام میگیرد و شاید راحتر از روشها و شیوههای دیگر فرد را به این ترتیب وادار به انجام عمل کرد. باید توجه داشت که برخلاف انگیزههای درونی در اینجا تمایل و علاقه فردی برای انجام چندان تحریک نمیشود. هر چند ممکن است انگیزههای بیرونی به شیوهای غیر مستقیم شکل گیری انگیزههای درونی را سبب شوند، ولی آنچه در اکثر موراد اتفاق میافتد. شرایط موقت تحریک زدایی است که فرد را بطور موقت و نه به صورت یک تمایل درونی به انجام عمل وا میدارد.
بر این اساس هر چند این دسته از انگیزهها نیز در زندگی روزمره اهمیت بسزایی دارند و به خصوص در زمینه یادگیری بسیار حائز اهمیت هستند، اما بر تداوم رفتار یاد گرفته شده بر این اساس نباید چندان امیدوار بود. به عبارتی انگیزههای بیرونی تا زمانی که به صورت پاداشهایی غیبی و ملموس که با نیازها و خصوصیات فرد مطابقت دارد دارای اثر بخشی هستند. تفاوتهای فردی در انگیزشهای بیرونیانگیزههای بیرونی دارای تنوع بسیار گستردهای هستند که البته همه آنها را میتوان بر اساس آنکه بر کدام نیاز مبتنی هستند دسته بندی کرد. این تنوع و گستردگی از یک طرف و تفاوتهای افراد از سوی دیگر سبب شده عدم اثر بخشی این انگیزهها را در برخی افراد مشاهده کنیم. به عبارتی تاثیر انگیزههای بیرونی بسته به عوامل مختلف میباشد. از جمله عوامل مربوط سن ، جنس ، شغل ، سطح تحصیلات ، طبقه اقتصادی و ... .
پاداشهای مختلف در گروههای سنی مختلف تاثیر یکسانی از لحاظ سطح انگیزش نخواهند داشت. بطوری که برای گروه سنی خردسالان یک آب نبات میتواند یک منبع انگیزش بیرونی مفید برای شستن دست و صورت، زمان بیداری از خواب باشد. ولی اساسا این پاداش مشوق مهم و معنی دارای برای یک فرد بزرگسال نخواهد بود تا او را وادار به انجام وظایف بزرگسالی خودش انجام درست و دقیق برنامههای شغلی نماید. برای گروه زنان و مردان نیز ممکن است در برخی مشوق و محرکهای انگیزش بیرونی تفاوات وجود داشته باشد، همینطور برای سطوح تحصیلی مختلف یا مشاغل مختلف و ... . توجه به تفاوتهای فردی در زمینه انگیزشهای بیرونی بویژه در مباحثی که به کاربرد انگیزش بیرونی میپردازد شایان توجه است. هر چند علاوه بر تفاوتهای فردی عوامل دیگری نیز میتواند در اثر بخشی این انگیزشها تاثیر گذار باشد، مثل زمان ارائه مشوقها ، احتمال دسترسی به آنها و ... .
| |||||||||||||||||||||||||
نگاه اجمالیانگیزهها (Motivations) عامل بروز رفتار هستند و انگیزههای فیزیولوژیک (Physiological Motivation) یا نیازهای فیزیولوژیک بنیادیترین و اصلیترین انگیزهها را تشکیل میدهند. این انگیزهها به انگیزههای بقا نیز مشهور هستند، چون با حیات و زندگی موجود زنده سرو کار دارند و عدم برآورده شدن هر یک ازآنهابه مدت معینی یا اختلال در تنظیم آنها منجر به مرگ یا مشکلات خطر آفرین میشود. برخی از این انگیزهها عبارتند از: انگیزه گرسنگی ، انگیزه تشنگی ، انگیزه جنسی و ... .فرآیند تنظیم در انگیزههای فیزیولوژیکانگیزههای فیزیولوژیک از یک الگوی چرخهای هفت مرحلهای تبعیت میکنند. هر یک از انگیزههای فیزیولوژیک از «حالت اشباع» (مرحله اول) شروع شده و به کاهش سایق خاتمه مییابند و دوباره این چرخه پس از گذشت مدت زمانی شروع میشود و این فرآیند همیشه ادامه مییابد.مراحل تنظیم انگیزههای فیزیولوژیکمرحله اول: حالت اشباع یا سیریدر این مرحله هیچ نوع نیازی احساس نمیشود. موجود زنده (انسان یا حیوان) در یک حالت تعادل و عدم برانگیختگی فرار دارد. این حالت با گذشت مدت زمانی معین از بین میرود و کمکم نشانههای محرومیت بروز میکند. برای مثال پس از خوردن غذا در حالت اشباع قرار داریم.مرحله دوم: شروع حالت محرومیتپس از گذشت مدت زمان معینی کمکم علائم و نشانههای محرومیت از یک انگیزه (نیاز) بروز میکند. در این مرحله موجود زنده احساس نوعی عدم تعادل فیزیولوژیکی میکند. به عنوان مثال پس از گذشت مدتی معین فرد دوباره احساس محرومیت از غذا میکند.مرحله سوم: احساس نیازبا ادامه حالت محرومیت و عدم تعادل ، موجود زنده احساس نیاز (Need) میکند.نیاز واژهایست که حالت فقدان یا کمبود در درون بدن موجود زنده را توصیف میکند. برای مثال با ادامه حالت محرومیت از غذا در موجود زنده احساس نیاز به غذا بوجود میاید.مرحله چهارم: بروز سایق (کشاننده) فیزیولوژیکیبا گذشت زمان احساس نیاز منجر به بروز سایق (Drive) در موجود زنده میشود. سایق (کشاننده) واژهایست حالت محرومیت را در سطح «روان شناختی» توصیف میکند. در واقع سایق (کشاننده) حالت تمایل روانی به چیزی خاص برای برآورده کردن احساس نیاز جسمی است. برای مثال احساس نیاز به غذا باعث به وجود آمدن تمایل به غذا خوردن در موجود زنده میشود.مرحله پنجم: بروز رفتارهای هدفگراسایقها (کشانندهها) باعث بروز رفتار هدفگرا در موجود زنده میشوند. منظور از رفتار هدفگرا کارهایی است که با انجام دادن آن حالت نیاز از بین میرود. برای مثال سایق گرسنگی (تمایل به غذا) باعث بروز رفتار «گشتن به دنبال غذا یا رفتارهای دستیابی به غذا» میشود.مرحله ششم: بروز رفتارپایانیتمام رفتارهایی که به برآورده شدن سایق و نیاز کمک کند در مرحله رفتار پایانی انجام میشود. بدین ترتیب غذا خورده میشود، آب نوشیده میشود و ...مرحله هفتم: کاهش سایق (کشاننده)کاهش سایق فرآیندی است که رفتار پایانی مرحله ششم توسط آن بازداری میشود. این موضوع خیلی اهمیت دارد، چرا که اگر رفتارهای مرحله ششم که توسط مراحل قبل از آن برانگیخته شده است، در این مرحله بازداری نشود، نتیجه آن فاجعه جسمانی خوآهد بود. برای مثال اگر موجود زنده قادر بازداری رفتار غذا خوردن نشود، امکان دارد آنقدر بخورد که بمیرد. همزمان که رفتار پایانی بروز میکند، بدن و در واقع مغز میزان دریافت مواد لازم را برای ارضا یک نیاز برآورد کرده و آن را کنترل میکند. با برآورده شدن مقدار لازم یک نیاز بدن حالت سیری یا اشباع را علامت میدهد و در واقع موجود زنده وارد مرحله اول میشود.ارتباط تعادل حیاتی با انگیزههای فیزیولوژیکیزندگی موجود زنده از جمله انسان در گرو ثابت ماندن برخی رویدادهای درونیاست. انسان و حیوان بر لبه پرمخاطره میان دو حد فیزیولوژیایی (هدم احساس نیاز و عدم اشباع یا سیری) گام برمیدارد. اما موجود زنده طوری ساخته شده است که این تعدل را حفظ میکند. حتی وقتی دنیای بیرونی تغییر میکند، وضعیت درونی ما نسبتا ثابت میماند. در واقع بدن با ابزار فرایندهای فیزیولوژیک در جهت حفظ تعادل حیاتی (Homeostasis) گام برمیدارد. فرآیند تعادل حیاتی سامانهای است که فعالانه برای حفظ وضعیتی ثابت تلاش میکند. تحقیقات آزمایشگاهی نشان داده است که بدن برای حفظ تعادل حیاتی خود مقداری آب ، نمک ، قند ، کلسم ، اکسژن ، حرارت ، درجه اسیدی بودن ، میزان پروتئینها و چربیها را در سطح خون به میزان ثابتی حفظ میکند. این ثبات مرهون کنش متقابل پیچیدهای میان دستگاههای عصبی ، دستگاههای غدد درون ریز ، اندامهای بدن و بازتابهای فطری است. | ||
مقدمهبسیاری از ما شاید در موقعیتهای مختلفی تجاربی از درد داشتهایم. تجاربی که بسیار ناخوشایند هستند و واکنشهای مختلفی را در ما ایجاد میکنند. برخی افراد بین انواع مختلف درد تفاوت قائل میشوند و برخی انواع درد را شدیدتر و آزار دهندهتر میدانند. مثل دنداندرد برای برخی افراد و یا سردرد برای عدهای دیگر. در هر حال شدت آن کم باشد یا زیاد به عنوان یک عامل مزاحمی شناخته میشود که برای فرد قابل تحمل نبوده و از اینرو به دنبال راهکارهایی بر میآید تا به رفع آن نائل شود.علاوه بر اینکه درد خود غیر قابل تحمل بوده و در اغلب موارد جنبههای مختلفی از زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. از آن جهت که به عنوان یک علامت برای بیماری به شمار میرود قابل توجه است. از آن جهت است که فرد به دنبال رفع آن بر میآید و مساله را با احتیاط و دقت بیشتری مورد بررسی قرار میدهد. در تعریف انگیزه گفته میشود که عاملی است که فرد را به انجام یک عمل یا فعالیت وا میدارد و در واقع نیرویی است که به اعمال فرد جهت میدهد. از آنرو که درد به عنوان یک منبع نیرو دهنده یک رفتار در انسان است، رفتاری که او را به رفع علت درد یا کنترل درد میدارد یک انگیزه به شمار میرود. علاوه بر محرکات خوشایند مثل آرزوها و امیال یا مثلا یک شیرینی خوشمزه ، یک عامل انگیزشی به حساب میآیند که فرد برای رسیدن به آنها تلاش میکند. با بروز درد فرد به تلاش و تکاپو دست میزند تا از محرک آزارنده درد یا علت آن رها شود. سیر تاریخی دردعقاید مربوط به درد و تاثیرات آن در فرهنگهای غربی در طول قرون مختلف تحولات چشم گیری داشته است. در قرون وسطی افراد ارتشی آن را به عنوان یک سرپیچی و توهین میدانستند و آنرا صفتی زنانه قلمداد میکردند. ولی الهیون درد را نشانهای از مجازات و تادیب آسمانی (مربوط به خدا) میدانستند. تا قرن 13 میلادی رنج حضرت عیسی برای تمام کسانی که به کلیسا میرفتند موضوع محوری شده بود. در این زمان این ایده شکل گرفت که ، درد چیزی است که باید درمان شود یا تسکین یابد. درد به عنوان بخش مهمی از مسائل و مشکلات زندگی مورد توجه قرار گرفت و در ردیف بیماریهای مهمی مثل آنفلوآنزا و سینه پهلو قرار گرفت که همان اندازه قابل توجه به نظر میرسید.عوامل موثر بر انگیزه درددرد به عنوان یک تجربه حسی و عاطفی در نظر گرفته میشود، که ممکن است با یک ناراحتی واقعی جسمی همراه باشد و یا ممکن است چنین همراهی وجود نداشته باشد. این تعریفی است که برای درد ارائه میشود و آنرا یک تجربه ذهنی معرفی میکند که میتواند تحت تاثیر عوامل جسمانی یا حتی عوامل روان شناختی بوجود آمده باشد. یا تحت تاثیر عوامل دیگری شدت و ضعف آن متفاوت باشد.عوامل جسمانی دردناراحتیها و مشکلات جسمانی اغلب با نشانههای مختلفی بروز میکنند. درد یکی از آن دسته از علائمی است که وجود یک مشکل جسمی را نشان میدهد. مثل دندان دردی که میتواند نشانی از وجود عفونت در ریشه دندان باشد. سردرد ، درد معده ، دردهای ناحیه چشم و ... علاماتی برای وجود مشکل در آن ناحیه میباشند، که ویژگی آگاهی دهنده و خبر دهنده برای فرد هستند که در آن ناحیه مشکلی وجود دارد که مستلزم توجه و رفع مشکل است.عوامل روان شناختیگاه دردهایی مشاهده میشود که هیچ علت جسمانی مسبب آنها نیستند. هر چند از لحاظ روانشناختی این نوع از دردها نیز حاوی پیامی هستند، اما پیام آنها مربوط به وجود یک مشکل جسمانی نیست. بلکه اغلب یک پیام روانشناختی مثل جلب توجه ، جلب حمایت ، اعتراض به شرایط موجود و ... در کار است. مثل دردهای شکمی که اغلب در کودکان سالهای اولیه دبستان دیده میشود و به منظور اجتناب از رفتن به مدرسه بکار برده میشوند. هر چند در این دسته از دردها درد واقعی وجود ندارد، اما دستهای از دردهای روانشناختی نیز وجود دارند که فرد واقعا احساس درد و ناراحتی میکند، در حالیکه آزمایشات و معاینات مختلف هیچ نوع مشکلی را در آن ناحیه تایید نمیکنند.سردردهای میگرنی را نیز معمولا جزو این نوع دردها طبقهبندی کردهاند و هر چند عدهای معتقدند که تغییرات در رگهای خونی موجب این سردردها میشود، اما تحقیقات نشان میدهد که معمولا عامل روانشناختی در کار است و این تغییرات رگهای خونی سردرد است نه علت آن درد عضو خیالی (مثل کسی که پایش قطع شده ، ولی احساس درد در ناحیه انگشتان پا که وجود ندارند میکند) و درد خارج از محل ضایعه یا آسیب نیز گاه در این طبقه قرار میگیرد. عوامل فرهنگی ، اجتماعی و محیطیتحقیقات مختلف نشان میدهد، مفهوم و تجربه درد و عامل انگیزشی آن در جوامع مختلف میتواند متفاوت باشد. حتی نوع درد و شیوع برخی دردها با شرایط محیطی و اجتماعی مرتبط هستند. واکنشهای افراد در قبال دردها نیز در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود. بر این اساس نوع درد و شدت آن و رفتارهایی که فرد در قبال آن از خود نشان میدهد، متفاوت خواهد بود. در مناطق خاصی درد بخصوصی رواج بیشتری مییابد.یک درد مشترک در دو جامعه مختلف واکنشهای مختلفی را در افراد بر میانگیزد. همچون انگیزههای مهم دیگری مثل گرسنگی، تصور کنید که در جوامع مختلف و فرهنگهای مختلف در مقابل انگیزه گرسنگی افراد واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند و به راههای مختلف در جهت کاهش آن انگیزش بر میآیند. این تفاوت را در بین افراد مختلف در یک جامعه نیز میتوان دید. برخی افراد به نظر میرسد که یاد گرفتهاند تکانشهای شدیدی از ناراحتی در مقابل درد از خود نشان دهند، گویا که تحمل پایینتری در مقابل درد دارند. برخی افراد برعکس ، دردهای شدیدتری را نیز به راحتی تحمل میکنند و کمتر به دنبال ناله و جلب حمایت بر میآیند. یک فرد در موقعیتهای مختلف ممکن است رفتارهای متفاوتی که حاصل از درد هستند نشان دهد. رفتار او در منزل و در میان خانوادهای که حمایت کننده هستند متفاوت از رفتار او در یک محاسبه رسمی خواهد بود. | ||