سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰

اسکیزوفرنی

فهرست مطالب

عنوان                                                                      صفحه

1

5

9

9

12

23

25

27

36

37

40

41

43

44

45

46

46

47

48

49

51

 


پیشگفتار

تاریخچه مختصر

اسکیزوفرنی چیست

روان نژندی ها وروان پریشی ها

اسکیزوفرنی چگونه بروز می کند

چگونه می توان اسکیزوفرنی را طبقه بندی کرد

چه عواملی سبب اسکیزوفرنی می شود

عوامل دخیل در ایجاد اسکیزوفرنی

تشخیص اسکیزوفرنی

عوامل زودرس اسکیزوفرنی

برنامه ریزی برای درمان اسکیزوفرنی

نمونه ای از حالاتی که اسکیزوفرنی به حساب نمی آید

نمونه ای از شروع حاد در اسکیزوفرنی

نمونه ای از شروع کند در اسکیزوفرنی

نمونه ای از رژیم غذایی یک بیمار اسکیزوفرنی

اسکیزوفرنی از دیدگاه ادبیات

اسکیزوفرنی از دیدگاه هنر

اسکیزوفرنی از دیدگاه تاریخ

داروهای جدید در درمان بیماری اسکیزوفرنی

منابع
پيشگفتار4

نگارش كتابي درباره آشنايي با اسكيزوفرني آسان نيست . اغلب بيماران بيماري خود را مي پذيرند  و آماده اند به توصيه هاي مربوط به نحوه كنار آمدن با بيماري گوش فرا مي دهند ، گرچه ممكن است به آن عمل نكنند – مانند افرادي كه مشكل قلبي يا ريوي دارند ولي به كشيدن سيگار ادامه مي دهند ، با ديابتي هايي كه مرتباً از غذاهاي ممنوع مي خورند ، يا كساني كه فشارخون دارند ولي در مصرف داروي خود اهمال مي ورزند چون احساس نمي كنند كه بيمارند .

متأسفانه در برخي مراحل اسكيزوفرني آگاهي به بيماري از ميان مي رود ، و بيمار نمي پذيرد كه بيمار شده است . اما به عقيده من حتي در اين هنگام نيز بخشي از وجود او مي داند كه اوضاع آن طور كه بايد باشد نسيت و دليل سردرگمي ، افسردگي و ترس او نيز همين است . ترديدي نيست كه اين ناآگاهي يكي از دلايلي است كه كنار آمدن با بيماري را براي خويشاوندان بسيار دشوار مي كند .

به سختي مي توان پذيرفت خواندن چنين كتابي براي كسي كه در مراحل حاد بيماري اسكيزوفرني است سودي داشته باشد، زيرا سرشت آن به گونه اي است كه ذهن فرد را چنان درگير مي كندكه تقريبا همه چيزهاي ديگر به كنار رانده مي شوند. وضع آنان در اين موارد مانند كساني است كه به دليل حمله قلبي در پخش مراقبت هاي ويژه بستري شده اند و نمي توانند به خواندن كتابي با عنوان چگونه مي توانيد با قلب بيمار خود مدارا كنيد، ميلي داشته باشند. البته، اميدوارم كه اين كتاب به بيماراني كه با درمان، حالشان رو به بهبود است كمك كند كه بيماريشان را بهتر بفهمند و درباره زندگي و مداواي بيماري خود تصميم هاي درستي بگيرند. علاوه بر اين ، اميد دارم كه اين كتاب براي خويشاوندان اين بيماران كه غالبا بار عظيم مراقبت از آنان را بر دوش دارند مفيد باشد .

كمتر بيماري را مي توان يافت كه درباره آن به اندازه اسكيزوفرني برداشت غلط وجود داشته باشد. اسكيزوفرني بيماري غم انگيزي است، چون جوانان را گرفتار مي كند، آن هم در زماني كه تواناييها و اميدشان به آينده در اوج خود قرار دارد. ولي نگرش جامعه ، به طور عام، نيز بر عمق فاجعه مي افزايد . خوشبختانه، دوراني را كه ابتلا به بيماري رواني دليلي براي گرفتار كردن فرد در غل و زنجير بود پشت سر گذاشته ايم، ولي هنوز براي رسيدن به همدردي عمومي راه درازي در پيش داريم . وقتي مي شنوم، افرادي كه درساير موارد هوشمندانه و انساني رفتار مي كنند، واژگاني چون «خل وچل» و«ديوانه خانه»و«دارالمجانين» به كار مي برند واسكيزوفرني را موضوعي براي لطيفه هاي سخيف تلقي مي كنند، به شدت احساس انزجار مي كنم.

شكي نيست كه اين نگرش را آميزهاي از ترس و جهل وجود آورده است. چون افراد مبتلا به اسكيزوفرني هميشه طبق انتظار رفتار نمي كنند، ديگران نمي دانندكه در برابر آنان چگونه واكنش نشان دهند. اين دستپاچگي منحصرا در برخورد با بيماران رواني، رخ نمي دهد، بلكه در برابر افراد داغديده، از شكل افتاده، و حتي مبتلايان به سرطان ديده مي شود. جهل ما را به سوي اين تصور سوق مي دهد كه فرد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است غيرقابل پيش بيني و خشن شود. درست است كه گاه از اين بيماران رفتارهاي عجيب و حرف هاي نا مربوط سر مي زند، ولي مطمئناً ، اين دليل ترسيدن از آنها نمي شود. اگر ما افراد    بي آزاري را كه تنها گناهشان آن است كه رفتارشان با هنجارهاي مورد پذيرش اجتماع وفق نمي كند بهتر تحمل مي كرديم، جامعه غني تري داشتيم. اين تصور كه افراد مبتلا به اسكيزوفرني براي ارتكاب اعمال هولناك و خشونت آميز آمادگي دارند، مردود است. بيشتر اين جنايات توسط كساني صورت مي گيرد كه به عنوان بهنجار- صرف نظر از معناي آن –آزادانه در اجتماع مي گردند: نفهميدن انگيزه آنان دليل ابتلايشان به اسكيزوفرني نيست. اميدوارم كه كتاب حاضر بتواند اين نكته را روشن كند كه اسكيزوفرني نوعي بيماري با مجموعه معيني از علائم و نشانه هاست، نه بر چسبي كه بتوانيم به هركس كه اعمال شريرانه اش را نمي فهميم، بزنيم. اكثر ارادي كه گرفتار اسكيزوفرني هستند مطيع قانون و با توجه به رفتار جامعه با آنان، بايد گفت كه بي اندازه صبورند.

از آنجا كه علت اين بيماري هنوز روشن نيست، طبيعتا نظريه هاي بسياريبراي تبيين آن مطرح شده اند. برخي از اين نظريه ها اسكيزوفرني را نتيجه فشار محيطي مي دانند يا حتي آن را افسانه اي ساخته و پرداخته جامعه براي كنار آمدن با اعضاي متمرد خود تلقي ميكنند. تصور نمي كنم كسي كه با بيماران مبتلا به اسكيزوفرني زياد كار كرده باشد، هيچ  يك از اين دو توضيح را بپذيرد. نظريه هاي فوق با اين واقعيت كه اسكيزوفرني در تمام فرهنگ ها و تا آنجا كه بتوان محقق كرد، درتمام ادوار تاريخ فراوان بوده است سازگار نيستند. علاوه برآن، اين باورها معمولا مورد پذيرش افرادي هستند كه قرباني جامعه بودن را از قرباني اختلال زيست-شيميايي بودن «محترمانه»تر مي دانند، واز آنجا كه امكان درمان درآنها ناديده گرفته شده، كاملا پوچ انگارانه اند. طبيعتا، استرس در ايجاد اين بيماري نيز، مثل اكثر بيماريهاي ديگر، نقش دارد، ولي همه شواهد به نفع آن هستند كه در سبب شناسي اسكيزوفرني عوامل ديگري نيز مطرح مي شوند . در واقع، اگر نظريه هاي زيست-شيميايي جهت تقريبا درستي بيابند، در درمان قطعي چندان دور از دسترسمان نخواهد بود.

به هر حال، اين واقعيت كه از ديدگاه اكثر روان پزشكان اسكيزوفرني نوعي بيماري است نه بر چسبي كه جامعه به اعضاي ناسازگار خود بزند، جامعه را از مسئوليت تحمل وحمايت اين افراد معاف نمي كند. درمانهاي قديمي غالبا وضع بيمار را بدتر و او را منزوي تر مي كردند. ولي از سوي ديگر، وجود شمار اندكي از انگاره هاي  عجيب، نيز دليل موجهي براي كاربرد روش هاي اصلاحي نمي شود. آنچه سعي كرده ام در اين كتاب نشان دهنده آن است كه اسكيزوفرني يك نوع بيماري( ياگروهي از بيماري ها) است با علائم و نشانه هاي قابل فهم كه غالبا ناراحت كننده اند، ولي ممكن است با درمان تخفيف يابند. اين تصور كه افراد مبتلا به آن تماس هاي اسرار آميزي با نيروهاي ماوراء الطبيعه دارند يا حقايق جاوداني اي بر آنان مكشوف مي شود كه باقي افراد بشر از كشفشان محرومند، يكي ديگر از پندارهايي است كه معمولا كساني ان را مطرح مي كنند كه واقعيت بيماري را در جنبه هاي دلخراش تر آن هرگز نديد ه اند. تلاش آنان براي فهميدن  دنياي گرفتاران به اسكيزوفرني قابل احترام است، ولي ابتلا به اسكيزوفرني ندرتاً تجربه اي حيات افزاست و تصور مي كنم كه اگر ان را بيماري ناتوان كننده اي بپنداريم كه اميدواريم در مان آن بزودي كشف شود سود مندتر خواهد بود .


تاريخچه مختصر

معناي تحت الفضلي اسكيزوفرني (( فكر چند پاره)) است . اين اصطلاح را نخستين بار روان پزشك آلماني ، اويگن بلويلر در سال1911به كار برد . او از ان براي اشاره به آنچه اختلال اساسي در اين بيماري رواني مي دانست ، يعني چند پاره شدن افكار يا سست شدن ارتباط ميان آنها ، به نحوي كه تفكر كاملاً نظامش را از دست بدهد و شكاف ايجاد شده ميان تفكر و هيجان به رفتار نا مناسب منجر شود ، استفاده كرد.

اعصار نخستين

نشانه هايي را كه امروز تحت عنوان اسكيزوفرني گروه بندي مي كنيم از زمان هاي قديم  مي شناختند . احتمالا بيشتر كساني كه در گذشته انها را ديوانه مي دانستند و محبوسشان مي كردند به اسكيزو فرني گرفتار بودند . هر چند در برخي كشورها اين افراد را به دليل افكار عجيب و رفتار غريبشان در تسخير نيروهاي اسرار اميز مي دانستند ، اما در اكثر نقاط آنها را هدف رفتار هاي بي ملاحظه و سنگد لانه قرار مي دهند ، به عنوان جا دوگر در آتش مي سوزاندند يا مي گذاشتند چون گدايان تهيدست در روستا ها سر گردان شوند . بعدها در آسايشگاه هاي قديمي مانند بدلم آنان را به زنجير مي كشيدند و با آنها چون حيوانات رفتار ، به شيوه هاي گوناگوني تحقيرشان مي كردند و غالباً آنها را نمايش سر گرم كننده اي براي گردش هاي خارج از شهر خود به شمار مي آوردند .

در سال 1795عصر انساني تري آغاز گشت پينل تحت تاثير افكار بدو انقلاب فرانسه با اين باور كه محبوس كردن بيمار رواني بي ترديد حال او را وخيم تر مي كنددر هاي آسايشگاه سالپتر ير در پاريس را گشود و در آنجا بيماراني يافت كه چنان به دست فراموشي سپرده شده بودند كه هيچ كس به ياد نمي آورد چه وقت به آنجا وارد شده اند . بسياري از آن ها به ندرت آفتاب را مي ديدند وبرخي ديگر هميشه زيجير به دور بدنشان پيچيده بود ، فقط به اين دليل كه تقلا هاي از سر استيصالشان به غلط دليل بر خشونت تلقي مي شد او در يافت كه در برخي تمام نشانه هاي بيماري از ميان رفته است و مراقبت مناسب و محيط عادي براي اكثر آنها بي نهايت سود بخش است.

نيازي نيست اشاره كنيم كه اكثر افرادي كه مسئول مراقبت از اين بيماران بودند از جمله پزشكانشان ، حساسيت خود را به مشكلات بيماران از دست داده و نسبت به آنان بي تفاوت شده بودند . حتي بيماري جرج سوم كه مبتلا به اسكيزوفرني نبود ، اما احتمالاً از جنون ادواري ناشي از نوعي اختلال سوخت وساز به نام پورفيري رنج مي برد ، به محبوس شدن او تحت شرايطي بسيار ظالمانه منجر شد ، بدون آنكه به مسا له سلطان بودن او كوچكترين عنايتي شود.

 

قرن حاضر

پيدايش روانكاري بر درمان اسكيزوفرني چيزي نيفزود چون فرويد مي پنداشت كه اين بيماري به روش هاي او پاسخ نمي دهد . ولي روانكاوان با اثبات آنكه عوامل روانشناختي مي توانند به نشانه هاي جسمي نظير فلج ، كوري و از دست دادن حافظه منجر شوند ، در كل نگرش تازهاي به بيماري رواني ايجاد كردند . علاوه بر آن ، نشان دادند كه اگر استرس هاي زمينه ساز با روش هاي روان درمان گرانه بر طرف شوند مي توان مشكلات رواني را درمان كرد و در نتيجه اين تصور را كه جسم روان دو واحد كاملاًمجزا هستند از ميان بردند و و بلا خره معلوم شد كه ابتلا  به بيماري رواني  براي هر كسي پيش بيايد.

شماري از بيماري هاي رواني رفته رفته قابل فهم شدند ، اما اسكيزو فرني همچنان رازي سر به مهر باقي ماند . گذشته از آن ، به رغم اين حقيقت كه حدود يك چهارم بيماران ، حتي، در دوره قبل از معرفي درمان هاي مؤ ثر خود به خود بهبود مي يافتند ، هنوز هم شهرت داشت كه اسكيزو فرني بيماري هولناك و درمان نا پذيري است . روش هاي درماني به كار رفته – بخش هاي بسته ، جدا كردن دو جنس ،‌داروهاي غير مؤ ثر و نامطبوع ، وشايد مهم تر از همه انزواي اجتماعي – بيش از آنكه بيماري را بهبود بخشد آ ن را وخيم تر مي كرد . بسياري از بيماران با تكاليف زندگي روز مره نظير خريد كردن ، نگهداشتن حساب پول ، آشپزي ، اياب و ذهاب با وسائط نقليه عمومي و نظاير آن قطع مي شد . آ‌نها مجبور بودند لباسهايي را به پوشند كه بيمارستان برايشان تهيه مي كرد ،‌نه آنچه خود انتخاب مي كردند لباسهايي كه بيشتر شبيه يونيفرم بود تا اگر به دنياي خارج فرار كردند به آساني شناخته شوند.

اصلاحات واقعي تنها در سال هاي 1950 و با پيدايش روش هاي تازه در مان آغاز شد . عقايد قبلي درباره  دادن آزادي و احترام به خود به بيماران ، اعتقاد به آنكه كار بيماران قديمي نبايد تنها نشستن در محيط پر ازدحام ، زشت، و بي روح آسايشگاه ، بلكه بايد پرداختن به كار ها ي مفيد و ارضا كننده باشد ، از نو زنده شدند . افكار تازهاي درباره رعايت شاٌن بيماران مبتلا به اسكيزوفرني پديدار گشت و اين ديدگاه كه آنها نيز بايد حقوقي يكسان با بيماران ديگر داشته باشند مطرح گرديد .

مراقبت جامعه گرا

امروزه بسياري از بيماران مبتلا به اسكيزوفرني مي توانند به خانه و نزد خانواده خود باز گردند ، چون دوره بستري آنها بسيار كوتاه تر از سابق است و جامعه نيز از آنان حمايت مي كند . ولي به هر حال ، تعدادي نيز هستند كه جز خود اتكايي ندارند و مراقبت از آ نها حساسيت قابل ملاحظه اي را ايجاب مي كند . نياز آشكاري براي ايجاد تسهيلات بيشتر در جامعه احساس مي شود . تعطيل كردن بيمارستان هاي رواني بزرگ چه سودي دارد اگر بيماراني كه حداقل در  آنجا آسايش داشتند و تنها نبودند خود را در شرايطي بدتري بيابند . استحقاق بيماران رواني چيزي بيش از سر گرداني و تكدي در خيابان ها و خوابيدن بر روي زمين سخت و بد تر از آن به زندان افتادن براي ارتكاب جرائم ناشي از بيماري و صرفاً‌به اين دليل است كه بخش هاي روان پزشكي براي آنها جا ندارد . آنها بيش از هر گروه ديگري ، نه فقط به جا ومكان بلكه به محيطي تفاهم آميز نياز دارند تا آنان را در كنا رآمدن با حمله هاي بيماريشان ياري دهد بيمارستانهاي رواني فقط در صورتي بايه تعطيل شوند كه بتوان براي تمام بيماران نيازمند مراقبت مناسب در جامعه فراهم نمود.


اسكيزوفرني چيست؟

اسكيزوفرني نوعي اختلال رواني شديد است كه بر كل شخصيت تاثير مي گذارد . ميزان تاثير با سن شروع بيماري مرتبط است . اسكيزوفرني را مي توان به عارضه اي نظير ديابت تشبيه كرد كه طيف شدت آ ن گسترده است ، ولي همه نشانه هايش را مي توان با درمان كنترل كرد . بدين نحو كه فردي با ديابت شديد به مصرف قرص يا تزريق انسولين نياز دارد در حالي كه در نوع خفيفتر كه شروع ديررس دارد و احتمالا با چاقي مر تبط است مي توان با گرفتن رژيم و رسيدن به وزن نرمال و حفظ رژيم محدود از لحاظ كربو هيدرات تمام نشانه ها را بر طرف كرد به همين ترتيب نيز برخي از مبتلا يان به اسكيزوفرني براي دوره محدود تري نياز به دارو دارند و بالاخره عده اي نيز كه بيماري آنها در پي استرس حاد نظير بيماري جسمي يا زايمان شروع شده ممكن است طي مدت زمان نسبتاً‌كوتاهي بهبود با ليني كامل پيدا كنند .

 

روان نژندي ها و روان پريشي ها6

مرسوم است كه بيماري هاي رواني را به دو گروه اصلي تقسيم كنند :

روان نژدي ها

در روان نژندي الگو ها ي بهنجار تشديد ميشوند تا جايي كه به ناتواني فرد منجر مي گردند . مثلاً اضطراب اگر در پاسخ به استرس باشد واكنشي بهنجار  وگاه نجات بخش حيات به شمار مي آ يد ، ولي هنگامي كه پس از رفع استرس ، ادامه مي يابد و لحظه به لحظه شديد تر مي شود بله پاسخس نا بهنجار تبديل ميشود اضطراب ممكن است به تعميم يابد به گو نه اي كه فرد مبتلا در وحشت دائم به سر برد ،گر چه خود نمي داند كه چرا يا ممكن است بر شئ يا موقعيت خاصي متمركز شود ، به طوري كه فرد را به هراس (فوبي) از ارتفاع فضاهاي بسته ، جانوران ونظاير آن دچار كند به همين ترتيب تميل به هنجار براي رعايت نظم وقراردادن اشياء در جاي خود يا توجه به درست يا غلط بودن كارها در حالت وسواس تشديد مي شود و توجه افراطي به نظافت يا مشغله ذهني داوم با برخي خطاهاي جزيي رفته رفته تمام زندگي فرد را اشغال مي كند .

مبتلايان به روان نژندي مي فهمند كه اين نشانه ها نا بهنجارند ، هر چند كه اين آگاهي الزاماً‌ به تخفيف نشانه ها كمكي نمي كند شخصيت وقواي ذهني آنان حفظ مي شود و گرچه غالباً به شدت ناتوان هستند ولي مي توانند زندگي كم و بيش بهنجاري را بگذرانند.

روان پريشي ها :

روان پريشي تمام شخصيت فرد را درگير مي كند وسبب از ميان رفتن آگاهي او نسبت به وضعيت خود مي شود به گونه اي بهيچ وجه نمي تواند بيماري خود را بپذيرد . اين بيماري به بروز تغييراتي  در هيجان وتفكر منجر مي شود و افكار نا بهنجاري را به وجود مي آوردكه اغلب در جامعه مشكلاتي براي فرد ايجاد مي كند . در حالي كه اكثر مردم مي توانند تصور كنند كه در شرايط خاصي دچار روان نژندي شوند ، تصور ابتلا به روان پريشي براي آنان بسيار دشوار است ، به طوري كه افراد دچار روان پريشي غالباً اطرافيان را با خود بيگانه مي يابند . دو گروه اصلي روان پريشي ها عبارتند از :

1-                       روان پريشي شيدايي – افسردگي (مانيك- دپرسيو)

2-                       اسكيزوفرني

در روان پريشي شيدايي – افسردگي ، بين سر خوشي و فعاليت مفرط- يعني شيدايي- وافسردگي عميق ، نو سان هاي متناوبي ديده مي شود . در شيدايي، ممكن است به شدت بر انگيخته و تحريك پذير باشند . راجع به موقعيت اجتماعي ، ثروت وكلاً توانايي هاي خود ، افكار بزرگ منشانه داشته باشند . اين افكار مشكلات زيادي در اجتماع برايشان به بار مي آورد . مثلاً يكي از بيماران من كه با مستمري نا چيزي گذران مي كرد در برابر چشمان نا باور همسرش كاري كرد كه 5 اتومبيل رولزرويس دم در خانه اش حاضر شود.

نقطه مقابل حالت شيدايي ، حالت افسردگي عميق است ، در اين حالت بيمار ارتكاب جنايتي اهريمني را به خود نسبت مي دهد كه بايد براي آن تا ابد مجازات شود . اين افراد از خوردن وخوابيدن باز مي مانند واغلب ذهنشان در گير افكار خودكشي مي شود آنها چنان احساس گناه مي كنند كه ممكن است به هر جنايت جنجالي اي اعتراف كنند . در يكي از تحقيقات جنايي كه در آ ن دو كودك خردسال در مجاورت حياط بيمارستان رواني به قتل رسيده بودند ، كار آگاهان پليس از كثرت اعترافات بيماران افسرده سالمند حيرت زده شدند.


اسكيزوفرني چگونه بروز مي كند ؟

در بحث راجع به نشانه هاي اسكيزو فرني ،مشكل تا حدودي ناشي از آن است كه چون هنوز هيچ علت شناخته شده اي براي بيماري يافت نشده است ،‌نمي توان نشانه ها و عليت ها را به نحو قابل اعتمادي با يكديگر مرتبط كند . اين احتمال نيز وجود دارد كه اسكيزوفرني يك بيماري واحد نباشد ، بلكه مجموعه اي از بيماري ها را شامل شود گذشته از آن با توجه به سن ، شخصيت و مشكلات انفرادي هر بيمار ، تنوع گسترده اي در نشانه هاي بيماري ديده مي شود . اسكيزوفرني ممكن است كاملاً ناگهاني ، معمولاً در پاسخ به رويدادي استرس زا ، ايجاد شود يا به كندي طي هفته ها يا ماهها قبل از تشخيص بيماري به وجود آيد . نحوه شروع علايم هر چه باشد ، اسكيزوفرني سبب اختلال در فرايندهاي فكر ومحتواي آ ن مي شود ، احساسات غريبي  را به وجود مي آورد كه به آشفتگي هيجاني منتهي مي شوند ادراك بيمار را از دنياي خارج دچار اختلال مي كند و سبب رويگرداني وي از واقعيا ت مي شود.اين نشانه ها را مي توان به انواع زير تقسيم كرد:

اختلال تفكر

اختلال احساس

هذيان ها

توهم ها

اختلال حركت   

اختلال تفكر:

تفكر در اسكيزوفرني دچار اشكال مي شود ، به طوري كه فرايند هاي فكر غير منطقي ، وپيوند ميان افكار متوا لي  سست مي شود . اين وضع سبب مي شود كه فرد مبتلا به اسكيزوفرني مرتباً موضوع را دور بزند ، به طور يكه ديگران مي فهمند او سعي دارد پاسخ سؤال را بدهد ولي نمي تواند افكارش را منظم كند مثلاً وقتي از او بپرسند كجا بوده ممكن است دهد (تو وبيرون) دوروبر ، همه به هم مربوط اند همين ارتباطات است كه باعث مي شود هر كسي ردي از خودش به جا مي گذارد . به خوبي ديده مي شود كه بيمار تلاش مي كند پاسخ سئوال را بدهد ولي ذهن او تحت تاثير افكار نا مربوط زيادي قرار مي گيرد كه قادر نيست آنها را از يكديگر جدا كند . به عبارت ديگر، روش بهنجاري كه از طريق آ ن مغز برخي افكار را انتخاب مي كند و در كنار هم قرار مي دهد تا اطلاعات قابل فهمي پديد آورد ، عميقاً بر اثر اسكيزوفرني آسيب ديده است . اين بيمارآشكار سوال را فهميده و در واقع آ ن را تا حدودي پاسخ داده است اما ، سپس توجه او به واژه نا خوانده (مربوط ) جلب شده كه او را به سوي واژه مشابه (ارتباط) هدايت كرده است و آن را نيز به فكر (هر كسي ردي بر جا ميگذارد) كه ماهيت گزند و آسيب دارد ملحق نموده است.

اگر از بيمار بخواهيم ضرب المثلي را كه قاعدتاً‌نبايد برايش دشوار باشد تفسير كند كه مي توانيم نا تواني او را در پاسخ به جان كلام ببينيم مثلاًاگر از او معني (آشپز كه دو تا شد آش يا شور مي شود يا بي نمك) را سوال كنيم ممكن است پا سخها يي از اين دست را بشنويم (بيشتر به آشپزخانه مربوط مي شود) (آدمهاي زيادي آنجا هستند ) (دخالت غذاي خوب را خراب مي كند ) اگر تفكر اين افراد به  هنجار بود كا ملا مي توا نستند معناي كلي را برسانند مثلا  بگويند كه دخالت بيش از اندازه از سوي آدمهاي زيادي مي توانند باعث خرا ب شدن هر برنامه يا عملي شود يكي از علايم بهبود اين بيماران نظم يافتن افكار آنهاست .

اختلال در تفكر همه بيماران اسكيزوفرنيايي ديده مي شود .در موارد شديد ممكن است كاملا گنگ شوند يا فقط يكي دوكلمه بگويند يا در پاسخ به پرسشي فقط با  يك كلمه واحد و ظاهرا نامناسب جواب دهند گاهي از يك واژه تازه- نو واژه- كه كاملا ابداعي است استفاده مي كنند نظير (بلانكتي بو) براي احساس غم يا(گرو لينگر ) براي احساس خشم .يكي از نخستين نشانه هاي بيماري در نوجواني آن است كه به شكلي روز افزون و ناتوان كننده بيان آنچه مي خواهند بگو يند برايشان دشوار مي شود  مثلا جواني كه هوش بهنجار دارد در ورقه امتحان چيز هايي مي نويسد كه كاملا بي معني است . فرد مبتلا به اسكيزوفرني گاه احساس مي كند كه افكار در سرش از يكد يگر پيشي  مي گير ند وقابل كنترل نيستند يا بالعكس احساس مي كند كه افكار او بند آمده اند.

بسياري از بيماران تصور مي كنند كه ذهن وافكار آنان تحت تاثير كنترل  عا ملي خارجي است نشانه اي كه به آن احساس انفعال گفته مي شود . آنها بر اين باورند كه ديگران مي توانند افكار شان را بخوانندافكار بيگانه اي را در ذهن آنان بكارند يا افكارشان را از مغز شان بيرون بكشند .جالب است بدانيم كه اين عقايد با زمان همگام هستند و اطلاعات بيماران درباره رويدادهاي پيرامونشان روز آمد است .هواپيمايي ربايي جنايت يا رفتار غير عادي شخصيتي بر جسته به سرعت نقطه اي براي تمركز فكر بيمار مبتلا به اسكيزوفرني مي شود به طوري كه رفته رفته تصور مي كند خود نيز در آن نقشي دارد . اخيرا يكي از بيمارانم مي گفت كه وزارت دفاع يك(مقلد) در مغز او كار گذاشته كه از طريق آن مي تواند تمامي افكارش را روي پرده اي منعكس كند تا مطمئن شود كه به آنان خيانت نخواهد كرد . امروز تلوزيون از نظر افراد مبتلا به اسكيز وفرني وسيله اي عادي براي پخش افكارشان و نما يش دادن خطا هايشان براي عموم است . اين حقيقت كه بيماران تصور  مي كنند شخصيت هاي تلويز يوني جز ئيات خصوصي زندگي شخصي آنها را به جها نيان نشان مي دهند شايد يكي از دلايل آمار بالاي شكسته شدن گيرندهاي تلويزيون در بخش هاي روان پزشكي باشد .

فرد ممكن است به شكلي كاملا بي ثمر به تعمق در عقايد مبهم عرفاني و فلسفي بپردازد .پرسش هايي نظير (خدا چيست؟) و(جهان چه معنايي دارد؟) ذهن بيمار را مشغول مي كنند تا جايي كه همه امور ديگر راكنار مي گذارد بدون آنكه نتيجه اي حاصل او شود . گاه اين مشغو ليت هاي ذهني ماهيت افسرده كننده دارند مثلا فرد مي انديشد كه تيك تاك ساعت دقايق باقيمانده عمر او را اعلام مي كند . گاه نيز ممكن است صفحات بسياري را با جملات تكراري و بي معني سياه كند كه خود تصور مي كند مطلبي فوق العاده ودر حد شاهكار است.

يكي ديگر از نشانه ها، مشغوليت ذهني با جزئيات است. افراد مبتلا به اسكيزوفرني قادر نيستند پديده ها را دركلياتشان ببينند. به همين دليل، در هنگام رسم يك تصويرممكن است فقط گوشه ي كاغذ را نقاشي كننديا اگر از آنها طرحي را تفسير كنند، تنها به وجه كوچكي از آن بپردازند بدون آنكه به باقي آن توجهي نشان دهند.

فقر فكري، كه بيمار خودآن را تشخيص مي دهد، ممكن است به پاسخ هاي كوتاهي نظير « ممكن است»،« احتمالا »، « نمي دانم» منتهي شودكه براي افراد غريبه، نشانه عدم همكاري است، در حالي كه، در واقع، بيانگر اختلال عميق فرايندهاي فكري بيمار است.

 

اختلال احساس

پيش درآمد شروع اسكيزوفرني ممكن است نوعي تغيير در خلق ، افسردگي يا ندرتاً سرخوشي

باشد گاه ، حالت جذبه رخ مي دهد وفرد در سكوت غرق در سير و سلوك مي شود . از حس افتادن واكنش هاي هيجاني در برابر بسياري از موقعيت هاي زندگي ، تقريباً در همه موارد ، ديده مي شود به طوري كه بيمار با رويدادهاي مهم زندگي با نوعي بي تفاوتي آشكار روبرو مي شود و اين نشانه اي است كه به خصوص براي نزديكان بيمار دردناك است . ناهمخواني هيجاني سبب مي شود كه با شنيدن اخبار ناگوار قهقه بزند، تجارب هذياني مخوف خود را با لبخندي آشكار بازگو كند يا در مواجهه با رويدادي خوشايند گريه سر دهد .

آنها با دنياي خود مشغولند و نمي توانند با افراد پيرامون ارتباط برقرار كنند ، و نزديكان غالباً به وجود نوعي ديوار شيشه اي بين خود و بيمار اشاره مي كنند كه به خوبي بيانگر اين احساس است كه نمي توانند به او نزديك شوند .

 

هذيان ها

هذيان ها باورهاي غلطي هستندكه با استدلال ، نمي توان تغييري در آنها ايجاد كرد و مهمتر آنكه با زمينه فرهنگي و هوشي بيمار نيز بيگانه اند . به عبارت ديگر ، شايد اعتقاد به ورد و جادوگري را براي فردي از قبايل بدوي چندان غير عادي به شمار نياوريم ولي اگر شخصي ، از اهالي حومه ووكينگ يا چلتن هام مصرانه به آن اتقاد ورزد ، كم و بيش برايمان غريب و نامأنوس خواهد بود .

در افراد مبتلا به اسكيزوفرني اين هذيان ها از هذيان اوليه نشأت مي گيرند . به اين معني كه فرد به طور ناگهاني و به شكلي كه فقط براي خود او متقاعد كننده است باور مي كند كه يك رويداد عادي روزمره اهميتي عميق و مخصوص دارد .

شكل اين باور به شخصيت قبلي بيمار مربوط مي شود . مثلاً ممكن است دختري كه به شدت مذهبي است دفعتاً به اين نتيجه برسد كه نحو تا كردن روزنامه توسط همسفرش نشانه آن است كه او براي انجام هدفي مهم ومخصوص برگزيده شده و مثلاً نظر كرده پرودگار است . مردي بدگمان ممكن است از نحوه پارك كردن اتومبيل ها در خارج خانه تصور كند كه دائماً تحت نظر جاسوسي است كه مي خواهند اطلاعاتي را كه نزد اوست به دست آورند . بر مبناي هذيان اوليه به آساني مي توان فهميد كه چگونه رويدادهاي زندگي و نگرش شكاكانه ديگران به ايجاد تفسير هذياني ثانويه-يعني به آنكه بيمار خود را قرباني بي گناه آزاري گسترده بداند-منجر مي شود .

هذيان ها ممكن است اشكال مختلفي داشته باشند:

v در هذيان هاي پارانوئيد ( بدگمانانه ) داراي ماهيت تعقيب و آزار هستند ؛ بيمار اعتقاد دارد كه تحت نظر است و سرانجامي خطرناك براي او در نظر گرفته شده است .

v در هذيان هاي بزرگ منشي بيمار بر اين باور است كه فردي استثنايي و داراي نيروهاي عظيم است .

v در هذيان هاي افسردگي بيمار معتقد است كه جنايت وحشتناكي را مرتكب شده يا مسئول رويدادهاي هولناك جهاني است .

اينگونه هذيان ها مي توانند به انواع رفتارهاي غريب منجر شود. بيماري كه معتقد است ماموريتي اطلاعاتي به وي محول شده ممكن است تمام شب را در جستجوي محل اختفاي انبار مهمات، ماموران مخفي يا پيام هاي ويژه در بيرون شهر سرگردان باشد؛ وتعجبي نخواهد داشت اگر صبح زود در وضعيتي آشفته به منزل بازگردد وتمام روز در خواب باشد. فردي كه معتقد بود رسالت يافته است مردم را به ديني تازه دعوت كند، اصرار داشت راه را بر رهگذران ببندد وآنها را به كيش خود در آورد، و با آنكه از سوي افرادي كه به اصول اعتقادي اوتوهين مي كردند تهديد مي شد، به سرزنش آنان بپردازد.

موضوع باورهاي هذياني بحث فراواني را در ميان صاحب نظران غير پزشك برانگيخته است. در اين رابطه غالبا به افرادي كه به اسرار غيبي آگاهي دارند اشاره مي شود، چون آنان نيز احساس مي كنند كه داراي نيروهاي استثنائي وبا خداوند در ارتباط هستند. تفاوت دراين است كه آنان هماهنگ با باورهاي خود عمل مي كنند، در حالي كه افراد نبتلا به اسكيزوفرني رفتارهاي نا متناسب نشان مي دهند. مثلا زني كه تصور مي كند ملكه انگلستان ومالك ثروتي شگفت آور است به ماندن در بيمارستان قانع است وحاضر نيست لباس تازه اي براي خود بخرد. من معالجه دو بيمار را بر عهده داشتم كه دوستان بسيار خوبي بودند، در بخش روي دو تخت مجاور هم خوابيدند وهمه جا با هم بودند. يكي از آنها كمونيست متعصبي بود كه اعتقاد داشت تمام بخش دستخوش توطئه اي كاتوليكي است. كاتوليكي دو آتشه بود، كه او نيز اعتقاد داشت قرباني كمونيسم بين المللي است.

به هر حال هذيان، به خودي خود، به رغم فشاري كه گاه از سوي جامعه اعمال مي شود، موردي براي درمان به شمار نمي آيد؛ درمان منوط  به آن است كه اين هذيان ها تا چه ميزان مزاحم زندگي فرد يا اطرافيانش شده يا تا چه اندازه اسباب نا شادي بيمار را فراهم آورده اند . اگر مادر مبتلا به اسكيزوفرني تصور كند فرزند بهنجارش دچار نا بهنجاري شديدي است كه اگر او را از ميان ببرد در حقش محبت كرده است بايدنگران بود، زيرا روشن است كه او نه تنها ارتباط خود را با واقعيت از دست داده است بلكه در خطر ارتكاب جنايتي است كه با شخصيت عادي او به شدت در تناقص است و پس از بهبودي عميقا مايه تاسف او خواهد شد. كسي كه تصور مي كند دائما مورد تعقيب است و ماموراني كه قصد كشتن اش را دارند در همه جا در پي او هستند،كاملاً امكان دارد به فكر خود كشي بيفتد . از سوي ديگر ، باور هاي هذياني ممكن است كاملاً بي ضرر و حتي منبع آرامش باشند . سال ها ،‌ پزشك بانوي سالمندي بودم كه هميشه خود را باردار مي دانست ، ميزان مصرف كامواي صورتي وآبي او با لا بود ، ولي او با تولد بچه هايش ، عروسك ها و خرس هايي كه همه آنها اسم داشتند وبا نظم روي كا نا په اش چيده شده بودند ، پاداش اش را دريافت مي كرد در اين موارد بيشتر نزديكان و همسايگان اند كه نمي توان موقعيت را بپذيرند .

لازم است تاكيد كنم كه به رغم اعتقاد راسخ وماهيت غالباً‌ نا خوشايند باور هاي هذياني ، تعداد بسيار اندكي از بيماران تمايلي جدي به رفتار هاي خشونت آميز و ضد اجتماعي نشان مي دهند.

 

توهم ها

توهم ادراك كاذب محركي است كه واقعيت خارجي ندارد . اين ويژگي ، وجه افتراق توهم از خطاي ادراكي است كه در آن ادراك شئ واقعي به غلط تفسير مي شود ؛ مثلاً ، تكه كاغذي كه باد آن را به حركت در آورده است به شكل مخلوقي كوچك نظير موش ديده مي شود .

توهم در همه حواس ايجاد مي شود ؛ ولي در اسكيزو فرني ، توهم بيشتر از نوع شنوايي و به شكل صداهايي است كه بيماررا مسخره مي كنند ، به او فحاشي مي كنند ، يا حرف هاي مضحك مي زنند و سبب مي شوند كه بيمار به شوخي هايشان بخندد . گاهي صداها به صداي فردي آشنا تبديل مي شوند ، ولي غالباً‌بيمار حتي در تشخيص جنسيت صدا نيز در مي ماند . ممكن است بيمار احساس كند كه اين صداها از حيوانات صادر مي شوند ؛ احتمالاً‌برخي از جادوگران بدبختي كه در آتش سوازانده شدند دچار توهم شنوايي بودند يعني صدايي از حيوان دست آموزشان ، گربه اي سياه ، مي شنيدند . عده اي ديگر تصور مي كنند كه اين صداها از تلوزيون خارج مي شوند ، صداهايي كه از هر حركت آنها انتقاد مي كنند ، خصوصي ترين افكارشان را افشا مي كنند و يا راجع به زندگيشان اظهار نظر مي كنند . بيماران اغلب بر سر اين صداها فرياد مي كشند ويا به گفته هاي خنده دارشان مي خندند . آنها اغلب در مورد آنچه صداها مي گويند بسيار تو دار هستند و كمتر از هذيان ها آنها را با زگو مي كنند .

توهم بينايي : در اسكيزوفرني كمتر ديده مي شود . رويت صحنه هاي كامل ، بيشتر ويژگي روان پريشي هاي ناشي از مواد ، نظير حشيش ، است . به هر حال ، گاه بيماران ، و يا چيزهايي  را كه وجود ندارد مي بينند يكي از بيمارانم فكر مي كرد كه روح برادر شوهر مرحومش روي صندلي مخصوصي در اتاق نشيمن نشسته است . متاسفانه روح در برابر تمام تلاش هايي كه براي دور كردنش مي شد مقاومت مي كرد و هرگاه صندلي را از اتاق مي بردند جايش را عوض مي كرد .

توهم لمسي : ممكن است به اين باور منجر شود كه آزار كنندگان بيمار براي او مزاحمت جنسي فراهم كرده اند يا برق از بدن او عبور مي دهند . بانوي ميانسال محترمي كه يكي از اركان جامعه محلي به شمار مي آمد در ميان بهت و ناباوري سايرين در حين انجام مراسم مذهبي برسر كشيش وحشت زده فرياد كشيد كه فوراً بايد (توجه جنسي تخيلي) خود را به او متوقف كند ، دختر نو جواني نيز در گرد همايي مدرسه با اعلام آنكه مدير مدرسه خصوصي از طريق تله پاتي اورا باردار كرده است و پدر فرزند به دنيا نيامده اش به شمار مي آيد ، مدير بخت برگشته را گيج وحيرت زده كرد.

توهم چشايي و بويايي: نيز ممكن است رخ دهند ؛ مثلاً مزه خاص يك غذا ممكن است سبب شود كه فرد بد گمان تصور كند كه قصد مسموم كردنش را دارند . در اين مورد ممكن است امتناع از خوردن غذا ، در شكل شديد و خطر ناك آن ديده شود كه در صورت درمان نشدن زندگي فرد را به مخاطره مي اندازد  يك زوج متاهل كه به طور اشتراكي داراي هذيان مسموم شدن بودند به گونه اي بسيار ساده اين مشكل را حل كرده بودند ؛ زن كه فرد مسلط بود به شوهر مطيع خود دستور داده بود كه قبل از او از همه غذاها بچشد و خودش فقط پس از اطمينان از سلامت غذا ، از آن مي خورد .

اگر ماهيت متقاعد كننده اين توهمات را به ياد بياوريم ، از اينكه سبب تهييج ، تخاصم وگاه پر خاشگري بيمار مي شوند ، تعجب نخواهيم كرد . هنگامي كه بيمار صداي افراد مورد علاقه اش را مي شنود كه نقشه نابودي او را مي ريزند به شدت پريشان مي شوند گاه نيز صداها به بيمار دستور مي دهند به زندگيش خاتمه دهد . اين صداها كه بيمار تلويحاً آنها را مي پذيرد كاملاً‌جنبه مجاب كننده دارند.

اختلال حركت  

بسته به شرايط گه فعا ليت مفرط يا تحريكات شديد در بيمار ديده مي شود ؛ به طوري كه لاينقطع با حالتي بي هدف ، اما عصباني در حركت است گاه نيز با لعكس ، حالت كندي شديد در او ديده مي شود به طوري كه تمام روز را روي صندلي مي نشيند يا در بستر مي ماند و از بر خاستن امتناع مي ورزد .

الگوي مشابهي را در اختلال اراده مي توان ديد كه به خواب آلودگي دائمي بيمار منجرمي شود به نحوي كه نمي توان اورا وادار به انجام تكاليف روزمره ، نظير برخاستن از خواب ورفتن سر كاركرد . مادر مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است از فرزندش غافل بماند ، نه عمداً‌، بلكه صرفاً‌ به دليل آنكه اراده بر خاستن و غذا دادن يا مراقبت از اوراندارد . يكي از مشكلات عمده در توان بخشي افرادي كه براي مدتي طولاني به اسكيزوفرني دچار بوده اند واز باز گرداندن آنان به جامعه آن است كه بر انگيختن آنها به مراقبت كافي از خود وحفظ برنامه كاري منظم ونظاير آن ، به تلاش زيادي نياز دارد . مي توان حدس زد كه اين نشانه ها سبب رنجش و ناراحتي نزديكان مي شوند ، ولي بايد تاكيد كرد كه اين بي ميلي به شروع كار ناشي از بي ميلي است ، نه تنبلي وفقدان تلاش از سوي بيمار.

 

چگونه مي توان اسكيزوفرني را تقسيم بندي كرد ؟

طبقه بندي قديمي

طبقه بندي قديمي ، بيماري را به چهار گروه تقسيم كرد :

1: اسكيزوفرني ساده: كه در آن بيمار از اوايل دوره نوجواني شروع مي شود و خصيصه مسلط آن متلاشي شدن شخصيت است. در اين بيماران بيشتر فقدان قوه ابتكار ، سطحي شدن عواطف وكناره گيري از زندگي مشاهده مي شود تا هذيان ها وتوهم هاي متعدد

2: اسكيزوفرني هبه فرني: كه در اواخر دوره نوجواني يا اوايل بيست سالگي آغاز مي شود و در آن اختلال فكر علامت مسلط است .

هم اسكيزوفرني ساده وهم هبه فرني بيشتر به سمت نوع بلند مدت ومزمن بيماري سير مي كنند .

3: اسكيزوفرني كاتاتونيايي(قوام باخته) : كه دا آن شروع بيماري در سن بالاتر ، در اواسط يا اواخر بيست سالگي ، است نشانه هاي مسلط بيماري شامل حا لات حاد تحريكي يا كناره گيري افسرده وار است كه با هذيان ها وتوهم هايي كه ماهيت گذرا دارند همراه مي شود اين بيماري ناگهاني ايجاد مي شود و به درمان خوب پاسخ مي دهد ومعمولاً‌بهبودي در آن كامل است.

4 : اسيكيزوفرني پارانوئيد : در اين حالت خصيصه مسلط هذيان هاي ثابت تعقيب وآزار است كه با توهم شنوائي همراه مي شوند در اين بيماري شخصيت نسبتاً خوب حفظ مي شود و پاسخ به داروهاي روانگردان نيز مثبت است.

 

طبقه بندي جديد

از آنجا كه در انواع فوق بسياري از نشانه ها با يكديگر همپوشي دارند در حال حاضر روان پزشكان بيشتر تمايل دارند كه از طبقه بندي جديد تر استفاده كنند .

نوعl اسكيزوفرني كه نشانه هاي مثبت زيادي دارد.

نوعll اسكيزوفرني كه در آن نشانه هاي منفي بيشترند.

اين تمايز از لحاظ دور نما و درمان بيماري اهميت دارد نشانه هاي مثبت ، نظير هذيان ، توهم ، تغييرات خلق شامل حالت تحريك يا افسردگي واختلال فكرحاد، بيمار را وادار مي كنند فعالانه واكنش نشان مي دهد و به درمان سريعاً‌پاسخ مي دهند .

نشانه هاي منفي بي سر وصدا ظاهر مي شوند وشامل آنچه بيمار انجام نمي دهد است نظير فقدان اراده سطحي شدن عواطف كناره جويي از اجتماع به طوري كه فرد از برقراري ارتباط ومعاشرت با ديگران ناتوان است در اين مورد پاسخ به درمان چندان بارز نيست.

 چه عواملي سبب اسكيزوفرني مي شوند ؟ 4

پاسخ اين است كه متاسفانه  در حال حاضر هيچكس نمي داند و دليل وجود نظريه هاي فراوان نيز همين است . هيچيك از بيماري ها علت ساد ه اي ندارند . حتي عفو نت هايي نظير سرخك يا ورم لوزه كه ظا هرا واكنش مستقيمي در برابر حمله نوعي ويروس يا باكتري به شمار مي آيند به عوامل ديگري از قبيل تماس قبلي با عامل بيماري زا سطح ايمني فرد و ميزان مقاومت او بستگي دارند .بديهي است در بيماري هاي پيچيده تر عوامل علي تنوع بيشتري دارند . به مشكل شايعي نظير لخته شدن خون در عروق  تغذيه كننده قلب (حمله قلبي)

فكر كنيد؛ گرچه اطلاعات ما درباه عوامل خطر آفريني نظير افزايش فشار خون ، با لا رفتن كلسترول سرم استعمال دخانيات ، چاقي ،وتاريخچه فاميلي زياد است ،با وجود اين ممكن نيست بدانيم چه سبب مي شود كه فردي دچار حمله قلبي شود در حالي كه ديگري با وجود همان عوامل خطر به آن گرفتار نمي شود. مثلا  روشن نيست كه نقش استرس در اين بيماري و بسياري از بيماري هاي ديگر تا كجاست . قلب در قياس با مغز ،عضوي ساده است ؛ در نتيجه درك آنكه بيماري هاي رواني چرا وچگونه ايجاد مي شوند بسيار مشكل تر است .اسكيز وفرني تنها موردي نيست كه آگاهي ما از آن ناقص است ، به اين ترتيب وقتي مي بينيم دانش ما در زمينه علل آن ظرف يكي دو دهه اخير تا كجا پيشرفت كرده است دلگرم مي شويم .در سال هاي اخير پژوهش هاي بسياري در زمينه ، زيست – شيمي روانشناسي وهمه گير شناسي اين بيماري صورت گرفته و از همه آنها نتايج جالب بيشماري به دست آمده است . اين نتايج را، مثل قطعات يك پازل ، بايد به شكلي درست كنار هم قرار داد ؛ ترديدي نيستكه قطعات گمشده اي نيز وجود دارند ولي احتمالا در آينده اي قابل پيش بيني  مي توان نظريه اي  را در توجيه دلايل گر فتاري برخي از افراد به اسكيزوفرني صورت بندي كرد . تصور مي كنم درست اگر بگو ييم كه در حال حاضر ، بر مبناي دانش روان پزشكي ، سبب شناسي بيماري اسكيزوفرني چند عاملي به شمار مي آيد به اين معني كه ممكن است بيماري اسكيزوفرني در نتيجه اختلال محيطي  استرس رواني يا بيماري جسمي در فردي كهاز لحاظ ژنتيكي مستعد ابتلاي به اين بيماري است بر انگيخته شود .

از اين رو مي توان عوامل علي احتمالي را تحت عناوين زير بررسي كرد:


   ژنتيك

   عوامل زيست محيطي- شيميايي وعضوي در مغز

   روان شناختي

 

عوامل ژنتيك يا ارثي

 درقياس با نرخ بروز 1درصد اسكيزوفرني براي جمعيت عمومي، اين نرخ برا ي خويشاوندان نزديك افراد مبتلا به اسكيزوفرني بسيار با لاتر است. خطر ابتلا به اسكيزوفرني براي خواهر يا برادر بيمار 12درصد است-يعني شانس ابتلابه اين بيماري براي آنان 12برابر افرادي است كه سابقه اسكيزوفرني در تاريخچه فاميلي آنها وجود ندارد. همين نرخ براي كودكي كه يكي از والدينش به اسكيزوفرني دچار است تا16درصد واگر هر دو والدين به اين بيماري مبتلا باشندتا 40درصد افزايش مي يابد.

كيك از روش هاي عمده برآوردكردن نقش ارث در نوع بخصوصي از بيماري انجام مطا لعات مقايسه اي بين دو قلوهاي همسان وناهمسان است. دوقلوهاي همسان ( يايك تخمكي) براثردو پاره شدن يك تخمك لقاح شده واحد در اوايل باروري به وجود كي آيند و بنابراين از لحاظ ژنتيك كاملا يكسانند. دوقلوهاي نا همسان( دوتخمكي) در مواردي به وجود مي آيندكه دو تخمكي مجزا با دو اسپرم متفاوت بارور مي شوند و بنابراين از لحاظ ژنتيك فرقي با خواهر برادرهاي عادي ندارند. ارقام نشان مي دهند كه اگر يكي از دوقلوهاي يك تخمكي به اسكيزوفرني گرفتار شده باشد، شانس ابتلاي ديگري تا50درصد افزايش مي يابد، درحالي كه براي دوقلوهاي دوتخمكي اين رقم 14درصد وبا رقم مربوط به خواهران و برادران معمولي يكسان است. جالب است بدانيم كه اگردوقلوهاي يك تخمكي جدااز يكديگرپروش يابند، نرخ50%فوق كاهش نمي يابد در واقع، نرخ اسكيزوفرني به فرزند يك والد بيمار كه پس از تولد در خانواده هاي بدون اسكيزوفرني به فرزند خواندگي پذيرفته شده اند، با مواقعي كه در خانواده اصلي باقي مانده اند، فرقي ندارد. هردوي اين داده ها نشان مي دهند كه محيط و تربيت به تنهايي سبب اسكيزوفرني نمي شوند ونقش عامل ارث را در اين ميان بايد مسجل دانست.

با اين وجود، نبايد در برآورد نقش عامل ارث نيز اغراق كرد. اين طور نيست كه اسكيزوفرني، نظير هموفيلي يا كره هانتيگتون ( بيماري داءالرقص، نوعي بيماري استحاله اي مغز)، از نسلي  به نسل ديگر به گونه اي واضح انتقال يابد. دقيقتر آن است كه آن را بيماري فاميلي بدانيم، يعني آنكه در برخي از خانواده ها بيشتر ديده مي شود. ازسوي ديگر خطر ابتلاي به ان به اندازه عارضه اي نظيرديابت، كه در آن حداقل در50درصد موارد سابقه فاميلي مثبتي يافت مي شود، نيز نيست. افزايش نرخ اسكيزوفرني در برخي از خانواده ها با شكل غالب يا مغلوب توراث- يعني الگوهايي كه نشان مي دهند بيماري توسط ژني منفرد( ژن، واحد ماده ارثي است)كنترل مي شود- نيزنمي خواند. محتملترين توجيه آن است كه در افراد مستعد ابتلا به اسكيزوفرني، ژن هاي متعددي وجود دارند كه صفات مختلفي را كنترل مي كنند، و برخي از عوامل محيطي مي توانند اين ژن ها را فعال سازند و به بروز بيماري منجر شوند. اين توجيه از بسياري جهات شباهت به علل احتمالي فشار خون بالا دارد، كه در آن يافته هاي مربوط به ميزانبروز بيماري در خانواده ها مشابه اسكيزوفرني است ونيز نقصي زمينه اي در فعاليت هاي زيست-شيميايي بدن فرض شده است. تا كنون پژوهش هاي ژنتيك در تعدادي از بيماري ها كه عوامل ارثي درآن دخالت دارند نقش بسيار مهمي ايفاكرده اند، شايد درمورد اين بيماري نيز سرانجام موفق شوند سر نخهاي مهمي، به دست آورند.

انواع مختلف اسكيزوفرني ممكن است با انواع متفاوت تركيبهاي ژنتيكي مربوط باشند، حدوديك سوم بيماران اسكيزوفرني سابقه وجود شخصيتي كمرو، كناره جو، ومنزوي نشان مي دهند كه شروع آن به اوان كودكي آنها باز مي گردد. بيماري آنها تدريجا شكل مي گيرد، واز اين لحاظ با فرم حاد بيماري كه در شخصيت هاي فعال و برون گرا ديده مي شود فرق دارد. شخصيت، خود به ميزان زيادي تحت تاثير عوامل ارثي است واين شخصيت كه « اسكيزوئيد» خوانده مي شود، ممكن است به دليل وديعه ژنتيكي خود در برابر استرس هاي محيطي آسيب پذيرتر باشد.از سوي ديگر ، براي آنكه در اين بحث چشم انداز بيش تري داشته باشيم ، لازم است تاكيد كنيم كه بسياري از بيماران به هيچ وجه سابقه فاميلي اين بيماري را ندارند اين يا فته نيز در تاييد آن است كه نه يك عامل بلكه چندين عامل ژنتيك در اين بيماري دخا لت دارند كه بر حسب تصادف در كنار يكديگر قرار مي گيرند.

 


عوامل زيست شيميايي:  

چنين فرض شده است كه زمينه ارثي اين بيماري ممكن است نوعي اختلال زيست – شيميايي در مغز باشد كه هنوز به طور كامل شناخته نشده است بسياري از روان پزشكان قديمي تر به اندام نحيف وگردش خون محيطي ضعيف كه در اين بيماري زياد ديده مي شود توجه كردند.

يافته هاي فوق به اين گمانه زني منتهي شدند كه اسكيزوفرني نوعي اختلال سوخت وساز است در سال هاي اخير نشان داده شده است كه شماري از اين اختلالات ، كه غالباً‌ناشي از وجود نقصي ارثي در استفاده از برخي مواد شيميايي ضروري هستند ، مي توانند به مشكلات رواني شديدي منجر شوند . يكي از قديمي ترين اختلالات شناخته شده فنيل كتونوري است كه عارضه اي نادر است و در آن انزيم هاي مسئول تجزيه ماده اي به نام فنيل آلانين در مغز وجود ندارد اين اختلال در صورتي كه بلا فاصله پس از تولد به روش بسيار ساده آزمايش خون نوزاد به منظور يافتن فنيل كتون هاي غير طبيعي (آزمايش گوتري) كشف وبا كاربرد رژيم غذايي مناسب اصلاح نشود ، به عقب ماندگي ذهني شديدي منجر خواهد شد .

اين تصور كه شايد منشا بيماري اسكيزوفرني ، نوعي اختلال زيست – شيميايي است در پي برخي از پيشرفت ها ي جديد تقويت شده است اثبات شده است كه چندين نوع از داروهايي كه توهم زا خوانده مي شوند نظير مسكالين و ال اس دي مي توانند تابلويي نظير اسكيزو فرني ايجاد كنند گر چه توهماتي كه بر اثر اين داروها ايجاد مي شوند بيشتر از نوع بينايي هستند تا شنوايي . داروهاي ديگري كه كاربرد درماني دارند خصوصاً داروهاي استروئيدي ، نظير كورتيزون كه آثار گسترده اي بر سوخت وساز بدن دارند نيز مي توانند بيماري پارانوئيدي مشابهي به وجود آورند . علاوه بر اين ، مقادير زياد آمفتامين ها داروهاي محركي مانند دكسدرين يا بنز درين مي توانند سبب بروز نوعي روان پريشي مشابه اسكيزو فرني شوند كهبا هذيان هاي پارانوئيدي توهم وتغييرات خلقي همراه است آمفتامين ها سبب آزاد شدن ماده اي به نام دو پامين در مغز مي شوند وغلظت آن را افزايش مي دهند . دوپامين نوعي ميانجي عصبي يا ماده اي شيميايي است كه در درون مغز پيام ها را از سلولي به سلول ديگر مي رساند داروهاي  نوروليپتيك (آرام بخش هاي قوي) كه دردرمان اسكيزوفزني به كار ميروند ،  همه ضد گيرنده هاي دو پامين در مغز عمل مي كنند و غلظت دوپامين را كاهش مي دهند يكي از آثار جانبي آنها يعني اختلال شبه پار كينسون ، نيز به همين كاهش فعاليت دوپامين مربوط است.

مجكوعه عوامل فرق اين فرضيه را مطرح كردند كه در بيماري اسكيزوفرني آن دسته از راه هاي دستگاه عصبي مركزي در مغز كه با دخالت دوپامين كار مي كنندبيش از حد فعال مي شوند واين فعاليت افراطي به نحوي با نشانه هاي بيماري مربوط است. چنين فرض شده است كه رويدادهاي محيطي ممكن  است سبب بروز نوعي ناتواني ارثي در مقابله با دوپامين يا يكي از پيشتازان آن شوند،وشايد دليل اين كه بيماري تا دوره نوجواني يا اوايل دوره جواني تظاهر نمي كند، همين باشد. از طريق تكنيك هاي تخصصي با اشعه ايكس مي توان نشان داد كه غلظت دوپامين در مغز تعدادي از بيماران افزايش يافته است ولي هنوز تا رسيدن به ادله كافي براي اثبات اين فرضيه جالب راه درازي در پيش داريم . در واقع ، شايد اختلال دو پامين فقط بخشي از اختلال گسترده تر در كاركرد مغز باشد.

 

عوامل عضوي در مغز

از زمان هاي قديم مي دانستند كه عارضه هايي كه در آنها برخي از نواحي مغز آسيب مي بينند، نظير ضربه هاي سر ، تومورهاي مغز ،‌وصرع لب گيجگاهي ، مي توانند سبب بروز نشانه هاي روان پريشي مشابه اسكيزوفرني شوند . در سال هاي اخير به كمك برش نگاري رايانه اي سي تي اسكن مي توان مغز و نواحي مختلف آن را به تصوير كشيد . اين روش، شكل تخصصي تر اشعه ايكس است كه در آن تصاوير دو بعدي از جمجمه به توسط رايانه پردازش مي شوند تا تصاويري از همه نواحي مغز را با جزئيات ترسيم كنند . از اين تكنيك در مراحل اوليه بيماري اسكيزوفرني استفاده ونشان داده شده است كه بطن ها يا مجاري يا فضا هاي دروني مغز كه مايع مغزي – نخاعي در آنها جريان دارد ، در بسياري از بيماران متسع مي شوند. اين يافته به آن معني است كه چون مغز در جعبه اي سخت ، يعني جمجمه ، محبوس شده است ، پس قاعدتاً‌بايد نسج مغز اندكي از بين رفته باشد . اين اتساع بطن ها از نخستين مرحله بيماري وجود دارد و پيشرفت نمي كند .

اين يافته توجه را به احتمال آسيب زود رس مغز به مثابه علت بيماري اسكيزوفرني جلب كرده است . يكي از عوامل احتما لاً‌مرتبط با اين يافته آن است كه بيماران مبتلا به اسكيزو فرني در كشور هاي شمالي بيشتر متولد ماه هاي سرد زمستان هستند . پيشنهاد شده است كه نوعي عامل محيطي همبسته با تولد هاي زمستاني نظير نوعي ويروس يا عوارض حاملگي يا زايمان ممكن است منجر به آسيب مغزي زود رس شوند . بزرگ شدن بطن ها ، در سي تي اسكن اين بيماران نشان داده شده است ، در افرادي كه سابقه عوارض زايماني در هنگام تولد دارند بيشتر ديده مي شود . برخي از محققين فرض كرده اند كه اين آسيب تا زماني كه مغز به بالندگي كافي نرسيده و فراخواني سطوح پيچيده تركار كردي به عمل لازم نشده است ظاهر نمي شود . شايد اوج گيري ميزان بروزبيماري در نوجواني يا اوايل جواني نيز به همين دليل باشد . احتمال ديگر آن است كه ژن هاي تنظيم كننده تكامل دستگاه عصبي مركزي (مغز ونخاع) مرتكب نوعي خطا مي شوند . بديهي است كه اين خطا فقط مي تواند خطايي جزيي باشد چون تكامل عمومي مغز مشكلي پيدا نمي كند – معمولاً‌شواهدي دال بر تاخير در تكامل هوش افرادي كه بعداً‌ به اسكيزوفرني دچار مي شوند ديده نمي شود .

علاوه بر اين ، شواهدي نيز هستند كه نشان مي دهند نوعي عدم توازن در برتري دو نيمه (نيمكره ها) مغز در بيماران مبتلا به اسكيزوفرني وجود دارد ؛ معمولاً‌نيمكره چپ غالب است به طوري كه اكثريت مردم راست دست هستند . مركز گفتار ،‌افكار ، هيجان واعمال منتج از آنها در نيمكره غا لب قرار مي گيرند . چنين تصور مي شود كه در مواردي كه روشن نيست نيمكره غا لب كدام است ، مغز ممكن است محرك هاي توليد شده را غلط تفسير وآنها را به شكل توهم هاي شنوايي ، اختلال فكر وهذيان درك كند.

 

عوامل روان شناختي:

نا كاميابي دريافتن دليل جسمي درمان پذير براي نشانه هاي اسكيزوفرني سبب شده است كه علاقه به ارائه  تفسير هاي روان شناختي براي اين عارضه بيشتر شود. برخي از پژوهشگران ، اسكيزوفرني را نوعي پاسخ رفتاري به پيام هاي متضاد حاصل از روابط هيجاني غير منطقي و تحمل ناپذير به شمار مي آورند . براين اساس، خاستگاه بيماري، وجود روابط بين فردي تحريف شده در درون خانواده تلقي مي شود. وبهبودي بيمار به تغيير اين روابط از طريق اتخاذ شيوه هاي روان درمانگرانه منوط خواهد بود. ازاين ديدگاه، بيمار به مثابه «سپربلا»يي تلقي مي شودكه مجبور است بار مشكلات و رنج خانواده را به دوش بكشد؛ مثلا، زوج دچار مشكلات زناشويي ممكن است  پسرشان را مسئول كليه مشكلات خود قلمداد كنند، واو نيز در جستجوي محلي امن به بيماري اسكيزوفرني پناه ببرد. پيشنهاد شده است كه چيرگي غير لازم يكي از والدين كه « زناشويي نامتقارن» خوانده مي شود يا پديده ي «بن بست دو سويه»كه در آن آنچه به ظاهر گفته مي شود همان نيست كه در واقع خواسته مي شود، نيز مي توانند سبب اسكيزوفرني شوند. «مادر اسكيزوفرني ساز»يعني مادري كه بين دو قطب نشان دادن آشكار احساس محبت وطرد غير منطقي كودك در نوسان است، مفهوم ديگري است كه در توجيه علت اسكيزوفرني ذكر شده است. علاوه براين گفته شده است كه اين مادران خود نيز داراي صفات شبيه اسكيزوفرني هستند واحتمالا ژن اسكيزوفرني را هم به فرزندانشان انتقال مي دهند؛ فرض پذيرفته شده آن است كه از لحاظ ژنتيك نقش غالب، متعلق به مادر است. ولي، اين حقيقت كه وقتي فرزند والد مبتلا به اسكيزوفرني، به بيماري دچار مي شود همان قدر كه والد مبتلا احتمال دارد پدر باشد مي تواند مادر باشد، با ادعاي فوق مغايرت دارد.

هيچ كس ترديدي ندارد كه برخي از اين مطالعات در افزايش آگاهي راجع به پويايي هاي خانواده سهم بسزايي داشته اند ، ولي هيچ يك از آنها نتوانسته اند ثابت كنند كه خانواده بيماران مبتلا به اسكيزوفرني با ساير خانواده ها تفاوت دارند . اختلاف بسياري از بيماران با خانواده خود بيشتر از معمول نيست ، و فقط اقليت لسيار كمي از آنان در دوره كودكي بيش از يك كودك عادي در معرض استرس هيجاني بوده اند . علاوه بر اين ، هنگام ارزيابي نقش منسوبين بايد در نظر داشت كه وجود فردي بيمار در خانواده مشكلات قابل توجهي ، خصوصاً ، براي والدين ايجاد مي كند . اختلاف هاي خانوادگي ، هر چند هم جدي نمي توانند ماهيت وخيم و طولاني بيماري را در برخي از موارد بيماري اسكيزوفرني كاملاً توجيه كنند .

برخي از كنكاش هاي انجام شده در دنياي بيماران اسكيزوفرني مدعي است كه اين افراد از دنياي خشن و غيرمنطقي كناره مي جويند تا به حالتي پناه برند كه در آن ، تجسم بهتري از زندگي دارند . به عقيده من ، اين ديدگاه را نمي توان اثبات كرد . تجسم جهان از ديدگاه هنرمندي چون ون گوگ يا شاعري مانند جان كلر بي شك به هنگام بيماري ، چيزي متفاوت بود اما نبايد از ياد برد كه هر دوي آنها در اين زمان به شدت ناشاد بودند . اكثر بيماران مبتلا به اسكيزوفرني نيز مانند آنان بر اثر بيماري خود پريشان خاطر و وحشت زده اند و آرامش ندارند .

 

تشخيص اسكيزوفرني

عوامل خطرآفرين :

 چه نوع عواملي افراد را در معرض خطر اسكيزوفرني قرار مي دهند ؟

سن : بيماري در اكثر موارد بين 18 تا 28 سالگي آغاز مي شود .

شخصيت : شخصيتي كه با عنوان « اسكيزوئيد » شناخته مي شود در شماري از افراد عاملي زمينه ساز براي اين بيماري به شمار مي آيد . فرد داراي اين نوع شخصيت از دوران كودكي كمرو ، درونگرا و منزوي است . اين گونه افراد با ورود به دوره نوجواني در برقراري رابطه با هر دو جنس مشكل پيدا مي كنند و برقراري تماس عاطفي با ديگران برايشان دشوار مي شود شايد به همين دليل است كه مشاغل و سرگرمي هايي را كه در آنها با تعداد نعدودي از افراد سروكار دارند ترجيح مي دهند . با اين وجود بسياري از افراد داراي اين شخصيت هرگز دچار هيچ يك از انواع اسكيزوفرني نمي شوند ، و بالعكس ، بسياري از افرادي كه دچار آن مي شوند شخصيتي معاشرتي و برونگرا دارند ؛ از اين رو ، قاعدتاً عوامل ديگر نيز در اين ميان نقشي دارند .

v      سابقه مصرف مواد توهم زا نظير ال اس دي يا آمفتامينها

v عفونت شديد يا عمل جراحي كه ممكن است به مثابه عاملي آشكارساز عمل كنند . در اين موارد نشانه هاي بيماري معمولاً ظرف چند روز اول به وجود مي آيند .

v زايمان تازه : خصوصاً در مواردي كه طولاني شده يا با خونريزي شديد همراه بوده و يا ضعف جسمي نوزاد نگراني هايي ايجاد كرده است .

v مصرف برخي از داروها به دليل نياز درماني ، خصوصاً مصرف مشتقات كورتيزون .

v نقص بينايي يا شنوايي : در موارد خاص افراد ميانسال يا سالمند ممكن است در معرض خطر قرار گيرند اين افراد معمولاً مجرد و مؤنث هستند تنها زندگي مي كنند و از نوعي نقص بينايي و يا شنوايي كه مانع درك صحيح محيط به توسط آنها مي شوند ، رنج مي برند .

v سابقه فاميلي : سابقه اسكيزوفرني در يكي از منسوبين نزديك پدر ، مادر ، خواهر يا برادر ، و خصوصاً دوقلوي همسان .

v استرس : استرس شديد در محل كار يا منزل تحت هر يك از شرايط ذكر شده فوق .

 

علائم زودرس اسكيزوفرني

علائم زودرس اسكيزوفرني كدامند ؟

كناره گيري تدريجي از اجتماع و دوستان

 فرد جوان ، رفته رفته و به طور روز افزون ، اوقات طولاني تري را در اتاق خويش به سر مي برد . البته چنين حالتي در دوره نوجواني نادر نيست ، ولي در مواردي كه اين حالت ، پيش درآمد بيماري اسكيزوفرني است با عدم فعاليت كامل همراه است . فرد كاملاً قانع به آن است كه تمام روز را در بستر بماند و دست به هيچ كاري نزند . اين خواب آلودگي در طي روز غالباً با فعاليت بيش از اندازه در هنگام شب همراه مي شود .

افراد سالمند ممكن است به دليل ترس از اينكه كسي قصد آسيب رساندن به آنها را دارد از باز كردن در بر روي منسوبين و دوستان خودداري ورزند . اين وحشت ممكن است به غذا و آشاميدني ، كه سالمند تصور مي كند توسط آسيب رسانندگان مسموم شده اند ، تسري يابد .

مشغوليت ذهني افراطي با وضع ظاهر

اكثر نوجوانان به اينكه در نظر ديگران چگونه مي نمايند زياد اهميت مي دهند و نگراني آنها درباره اضافه وزن ف جوش هاي صورت ، و يا جذاب بودن براي جنس مخالف و نظاير آن زياد است . افراط در اين كار ممكن است يكي از نشانه هاي پيش درآمد اسكيزوفرني باشد .

نوجوان ساعت هاي طولاني در برابر آينه مي ايستد و مرتباً جوش كوچكي را معاينه مي كند ، يا بي وقفه درباره اندازه دماغش يا اين كه خط مويش عقب رفته است به تفكر مي پردازد .

افسردگي

حالت اندوه و از دست دادن نشاط از نشانه هاي شايع مشكلات رواني در همه گروههاي سني است سكيزوفرني نيز مستثني نيست ؛ در اسكيزوفرني ، افسردگي بيشتر بخشي از بيماري است تا آنكه با استرس هاي واقعي زندگي مرتبط باشد . افسردگي ممكن است با احساس خستگي ، از دست دادن علاقه به همه چيز ، احساس بي ارزش بودن زندگي ، كم خوابي و كم اشتهايي تظاهر كند .

بيد يدآوري كرد كه افسردگي به عنوان مستقل ، بسيار شايعتر از اسكيزوفرني است ؛ بنابراين لزومي ندارد تصور كنيم هر نوجوان افسرده اي ه اسكيزوفرني مبتلاست .

 

تغيير در فعاليت

منادي شروع اسكيزوفرني ممكن است كاهش فعاليت باشد ، به طوري كه فرد هميشه خواب آلود است ، خسته به نظر مي رسد و تمام روز از بستر خارج نمي شود .

از سوي ديگر ،  خصوصاً در مواردي كه استعمال مواد اعتيادآوري مشكل جسمي در كار است فعاليت بي هدف بيش از حد ممكن است ديده شود . فرد بي قرار مي شود ، خانه را ترك مي كند ، و در خيابان ها سرگردان مي شود ، و سپس ژوليده و خسته به خانه باز مي گردد .در اين دوره رفتارهاي مزاحمت آميز بيمار ممكن است به دستگيري او توسط پليس يا نزاع با غريبه ها منجر مي شود. يكي از نخسين علائم بيماري اسكيزوفرني ناپديد شدن ناگهاني از خانه بدون هيچ دليل واضح است .

اختلال تفكر

از آنجا كه اختلال تفكر در اسكيزوفرني زياد ديده مي شود ، در مرحله تكوين بيماري اطرافيان ممكن است متوجه شوند كه فهم كامل سخنان بيمار براي آنها دشوار و گفته هاي او غالباً پر از اشاره به موضوعات فلسفي و اسرارآميز است كه وقتي خوب بررسي مي شوند هيچ معنايي ندارند . اين حالت خصوصاً در فردي واضح تر است كه قبلاً درك هوشمندانه اي از مطالب داشته و مي توانسته موجز و هدفمند صحبت كند .

بيمار ممكن است احساس كند كه ذهنش نابه سامان است و به شكل معما گونه از اين وضع شكايت كند.

توهمات

توهمات معمولاً به شكل « صداهايي » هستند كه بيمار را كلافه مي كنند . بيمار ندرتاً وجود آنها را آشكارا م يپذيرد ولي غالباً به شدت از آنها وحشت دارد . اين صداها ممكن است ماهيت تحقير كننده داشته باشند ، به بيمار بخندند و او را مسخه كنند . فرد براي پاسخگوئي به اين صداها نوعي اجبار در خود احساس مي كند و چون آگاه نيست كه اين صداها واقعي نيستند ، وقتي مي شنود فردي كه قبلاً مورد علاقه و احترام او بوده اكنون سخناني دردناك و ريشخند آميز به او مي گويند ، عميقاً ناراحت مي شود . طبيعتاً اين وضع او را به سوي احساس بي اعتمادي و كناره گيري بيشتر مي كشاند . در برخي از موارد نيز صداها سرگرم كننده اند و سبب مي شوند كه بيمار با خود بخندد .

 

برنامه ريزي براي درمان اسكيزوفرني

درمان اسكيزوفرني ر بر مبناي ماهيت و شدت بيماري مي توان به چند مرحله تقسيم كرد ، كه در همه حال بايد مبتني بر موارد ذيل باشد :

v      ارزيابي اوليه بيمار و تعيين شدت بيماري

v گفتگو با بيمار و خانواده اش و تشريح بيماري و درمانهاي پيشنهادي

v بحث درباره آنكه آيا اين درمان را بايد به شكل بستري ارائه كرد يا روزانه يا سرپايي .

v      درمان نشانه هاي بيمار از طريق تجويز داروهاي مناسب.

v تدوين برنامه اي بلند مدت براي كمك به بيمار در جهت ادامه فعاليتش در جامعه با مثابه عضوي از خانواده ، در محل كار يا در محيط قبلي زندگي .

ارزيابي

بيماران مبتلا به اسكيزوفرني معمولاً  يا در درمانگاه ، يا ضمن عيادت در منزل ، و گاه نيز در مركز بهداشت معاينه مي شوند . در حال حاضر مراكز روان پزشكي مستقر در سطح جامعه روز به روز بيشتر مي شوند . درمانگاه هاي روان پزشكي در بيمارستانهاي عمومي ، دقيقاً به همان شيوه ساير درمانگاه ها اداره مي شوند و بيماران توسط پزشك خانواده به انها ارجاع مي شوند .

گاه پزشك خانواده ممكن است احساس كند كه مشكل چنان جنبه اضطراري دارد كه بهتر است روان پزشكي در منزل از بيمار عيادت به عمل آورد . با اين كار متخصص مي تواند از شرايط منزل مطلع شود ، با اعضاي خانواده گفتگو و درباره بهترين راه كمك به بيمار تصميم گيري كند .

اسكيزوفرني به اشكال مختلف تظاهر مي كند .

 

حالاتي كه اسكيزوفرني به شمار نمي آيند :4

نخست ، افرادي كه به هيچ وجه به اسكيروفرني مبتلا نيستند ، اما ديگران مي ترسند كه انها به اين بيماري گرفتار شده باشند .

جين ، دختر 16 ساله كمرويي بود كه دوست شدن با ديگران برايش بسيار دشوار بود . او ترجيح مي داد كه اوقاتش را به تنهايي و در منزل صرف مطالعه كند تا از آنچه به زعم او طرد اجتناب ناپذير به توسط همسالانش بود پيشگيري كرده باشد . والدينش ازدواج نامطلوبي داشتند و مادرش هميشه اين نكته را به جين گوشزد مي كرد كه تا چه اندازه روابط جنسي براي او ناخوشايند است . به همين دليل جين از پسرها كناره گيري مي كرد ، لباس هاي امل مي پوشيد و مورد تمسخر دختران مدرسه قرار مي گرفت چون به نظر آنان « تو باغ » نبود . بسياري از دختر هاي وراج كلاس درباره تجارب جنسي خود لاف مي زدند اما جين پس از آنكه دست به خود كشي زد به پزشك معالجش گفت كه علت اقدام او آن بود كه تصور مي كرد (تنها با كره كلاس) است . والدين جين نمي توانستند بپذيرند كه وضعيت فرزندشان به طرز برخورد آنان ربط دارد . آنها اخيراً مقاله اي درباره اسكيزوفرني خوانده ومطمئن بودند كه دخترشان به اين بيماري دچار شده است . ولي جين هيچيك از نشانه هاي كلاسيك اسكيزوفرني را نداشت ومشكل او به مشاوره و پاره اي تغييرات درشرايط زندگي او نياز داشت.

پائولا، نوجوان آشفته اي بود كه سابقه آسيب رساني به خود داشت . پليس او را در جاده ماشين رو سرگردان يافته بود . او از دادن نام وآدرسش خودداري كرده وهيچ چيز درباره خودش نگفته بود . بازوهاي او پوشيده از آثار بريدگي بود . سرو وضعي ژوليده وكثيف داشت . در طي مدتي كه در بيمارستان تحت نظر بود روشن شد كه رفتارش كاملاً هدفدار است . هيچ نشانه اي از پيش بيني ناپذيري يا واكنش به هذيان ها وتوهمات كه در اسكيزوفرني يافت مي شود در او وجود نداشت . نهايتاً‌مشخص شد كه وي به دليل سوء استفاده هاي جنسي مكرر وخشونت از منزل گريخته است.

   

نمونه اي از شروع حاد در اسكيزوفرني

دوم ، اسكيزوفرني واقعي ممكن است به شكل بسيار حاد يا كم وبيش بي سرو صدا تظاهر كند

ويژگي بيماري اسكيزوفرني حاد، شروع بسيار سريع است كه غالباً با استرس هايي  نظير بيماري جسمي ، شكست در ازدواج ، زايمان ، داغديدگي ، مشكلات شغلي ونظاير آن مرتبط است . پاسخ به درمان نيز به همين اندازه سريع است ، ولي بسياري از بيماري هاي حاد به پذيرش در بيمارستان ، حداقل ، براي مدت كوتاه نياز دارند.

اميلي    22  ساله ، واهل جزاير هند عربي بود كه اخيراً‌ به كشور وارد شده بود و افراد معدودي را مي شناخت . او براي آنكه بتواند پرستار بخش سوانح شود. در بيمارستاني لندن آموزش مي ديد . يكي از شب هاي شنبه در جريان كتك كاري ، چند حوان مست با او رفتاري تهديد آميز واهانت بار داشتند . ظرف چند روز بعد ، اميلي به شكلي حاد پارانوئيد شد . او ازخروج از اطاق خود امتناع  كرد وحاضر نشد غذا بخورد ، چون تصور مي كرد غذايش مسموم است . هم دوره اي هايش را متهم مي كرد كه بر عليه اش توطئه مي كنند او كاغذي بر در اتاقش چسبانده و روي آن چيزهايي نوشته بو تا در صورت مرگش ، پليس بفهمدچه كسي مسوول بوده است . تلاش هايي كه براي انصراف او از اين افكار انجام شد با مقاومت او روبروشد . او با لباس خواب در بيمارستان پرسه مي زد يا به سوي كلانتري مي دويد و از آنها تقا ضاي محافظت مي نمود . با لاخره پليس  اورا در خيابان ، در حالي كه سعي مي كرد از دست دشمنان خيالي خود يگريزد دستگير كرد پاسخ او به درمان سريع بود .

 

نمونه اي از شروع كند در اسكيزوفرني

دربسياري از موارد شروع اسكيزوفرني بي سروصداست وبيماري طي دوره اي چند هفته اي يا چند ماهه رفته رفته ، تظاهر مي كند. گري 16سال داشت . او در يك ميماني كه توسط دوستانش ترتيب داده بود شروع به مصرف حشيش كرد . والدينش متوجه شدند كه او روز به روز بيشتر كناره گير مي شود . وضعيت تحصيلي او خراب شد وبه جاي آنكه در كلاس حاضر شود در خيابانها پرسه مي زد . شب ها بيدار بود ودرون منزل مي گشت ولي صبح ها نمي توانستند او را بيدار كنند ، مگر به سختي . وقتي از او باز خواست مي كردند ، پاسخ هاي غير مسئولانه مي داد ديگران رفته رفته متوجه شدند كه خنده هاي نامتناسبي  مي كند وبا خودش حرف ميزند . تمام  گرماي هيجاني او از ميان رفته بود ودست به كار هاي غريبي مي زند ، مثلاً ورق از كتاب مي كند وآن را مي سوزاند يا تكه هايي از مويش را مي بريد . يك روز سرش را كاملاً‌تراشيد و به مادرش گفت كه موهايش شپش گرفته بود . در ابتدا والدينش وضع او را به مشكلات رفتاري دوره نوجواني منتسب مي كردند ، ولي بعداً‌ معلوم شد كه حا لات وي نشانه شروع بيماري اسكيزوفرني است.

نمونه اي از برنامه ي غذايي يك بيمار :6

صبحانه:

گزينه اي از ميوزلي

با ميوه تازه

ماست

   يا  تخم مرغ آب پز شده با پوست يا بدون پوست

گوشت دودي يا ژامبون بدون چربي تنوري

گوجه فرنگي

قارچ

نان سبوسدار

ناهار:

پروتئين به شكل

تخم مرغ

پنير

گوشت

يا       ماهي

سالاد فراوان مركب از سبزيهاي خام

سيب زميني يا نان تهيه شده از آرد سبوس دار

ميوه تازه

شام:

گزينه اي از

يك بشقاب برنج سبوس دار

سبزيجات كم تفت داده شده

سيب زميني پوست نكنده وپر كرده

تخم مرغ ، پنير ، گوشت، ماهي

ميوه

يا   شيريني هاي تهيه شده از آرد برنج سبوسدار

 اسكيزو فرني در ادبيات:

در هملت، شكسپير تراژدي افليا را به تصوير مي كشد كه ظاهراًدر او نشانه هاي كلاسيك اسكيزوفرني نمود يافته است . افليا پس از آنكه شاهد به قتل رسيدن پدرش به دست هملت مي شودو هملت او را طرد مي كند به بيماري رواني شديدي گرفتار مي شود . او سخنان نيمه مفهومي با خود مي گويد كه اطرافيان آن را نمي فهمند ، ولي از سوي ديگر ، مي پندارند معنايي در آن نهفته است . او در حالي كه خود را با حلقه هاي خيال انگيزي از ((گل تاج خروس ، گزنه ، مينا وارغوان)) پوشانده است ، به درون رود خانه اي مي افتد ودر حالي كه آواز اندوهناكي مي خواند به درون امواج آب كشيده شده وغرق مي شود . اتللو وبانو مكبث نيز شرح هوشمندانه اي از فرو پاشي رواني هستند يكي از حسد وديگري از گناه.

روشن است كه شكسپير در مورد رفتار بيماران رواني نيزمطالعاتي انجام داده است . در داستان شب دوازدهم ، وقتي مالووليو در حالي كه لباس عجيبي برتن كرده ظاهر مي شود با اين پندار كه مايه سرگرمي اليويا خواهد شد ، او را بيمار رواني به شمار مي آورند ودر اتاقكي تاريك محبوس مي كنند تا شكنجه شود در شاه لير ، ادگار خود را به شكل تام بيچاره (گداي ديوانه) يا به عبارت ديگر يك بيمار مبتلا به اسكيزوفرني ولگرد در مي آورد . يكي از نشانه هايي كه او به آن وانمود مي كند توهم شنوايي است ؛ او مدعي است كه روح شرير متعفني با صداي بلبل او را به تسخير در آورده است.

اسكيزوفرني در هنر:

هوگارث به ما نشان داده است كه در آن زمان در تيمارستان به سر بردن به چه مي مانده است . در تابلوي (عياش) ، وي زندگي مرد خوشگذراني را تصوير مي كند كه در لحظات پاياني عمر سرو كارش به تيمارستان بدلم افتاده است . اين تابلو صحنه اي هولناك است كه درآن همه گونه بيمار رواني ترسيم شده اند ، شامل مردي با هذيان بزرگمنشي كه تاج شاهي سر گذاشته است ، مرد ديگري كه بي تفاوت و با نگاهي تهي به فضا خيره شده است ،‌وبالاخره خشكه مقدسي كه انجيل در دست دارد . عياش در غل وزنجير است وسيله اي  براي مقيد كردن فيزيكي افراد كه در آن دوران متداول بوده وتنها هنگامي برداشته مي شده كه فرد توان ايستادن را از دست مي داده است . در سوي ديگر ، دو مرد شيك پوش و آراسته كه در روزهاي كامروايي عياش آشناي او بودند ، به نظاره ايستاده اند.

عده اي از هنر مندان به اختلال اسكيزوفرني دچار بودند . شايد مشهور ترين آنان وينسنت ون گوگ باشد كه در ،1888،زماني كه براثر فقرو جذب شور انگيز خود به هنر درهم شكسته بود ، به بيماري رواني دچار شد . او كه به زحمت مي توانست تابلويي بفروشد ، رفته رفته گرفتار توهمات شنوايي شد ودر پي آن بارها حمله بيماري او تكرار شد تا آنكه در جريان يكي از آنها گوش خود را بريد.

اسكيزوفرني در تاريخ:

اينكه اسكيزو فرني ميتواند هركسي را گرفتار كند ، در اين واقعيت نمود مي يابد كه تعدادي از افراد برجسته نيز به آن گرفتار بوده اند . لودويگ دوم ، شاه باواريا كه دوستي محكمي با واگنر ، آهنگساز معروف داشت اعتقاد پيدا كرده بود كه مظهر لوهنگرين ، يكي از شخصيت هاي اسطوره اي ژرمن ؛ است . او اقدام به احداث قلاع معروفي كه در ان اعتقادات هذياني خود را پياده كرده بود . او در شب هاي زمستان با تمام خدمه خود در حالي كهبه شيوه لويي چهاردهم لباس پوشيده بود دست به سواري هاي ديوانه واري در روستا ها مي زد . انتخاب شب ها براي سواري به اين دليل بود كه فكرمي كرد به اين ترتيب كه روز وشب را جابجا مي كند . او دستور داده بود تصوير ماه را روي  سقف اتاقش نقاشي كنند ودر تاريكي در حالي كه به گونه اي ملبس شده بود كه مي پنداشت لوهنگرين آنگونه لباس مي پوشد با قايق روي درياچه به اين سو وآن سو مي رفت.

نيژينسكي ، بالرين معروف روسي ، متاسفانه در سنين جواني خود به بيماري اسكيزوفرني دچار شد . اواز هذيان هاي گزند وآسيب دررنج بود وبقيه عمر خود را در بيمارستان ها وكلنيك ها سپري كرد . گاه بيماران وكاركنان بيمارستان ، هنگامي كه او سعي مي كرد برايشان بر قصد ، بارقه اي از نبوغ قديمي را در وي مي ديدند.

داروهاي جديد در درمان بيماري اسكيزوفرني:3

با توجه به پيشرفت سريع در درمان دارويي بيماري اسكيزوفرني ومعرفي داروهاي جديد به منظور روز امد كردن اطلاعات دارويي بيماران و خانواده هاي گرامي در زير به چند داروي متعلق به نسل دوم داروهاي ضد روان پريشي اشاره مي شود كه متخصصان عقيده دارند برروي علائم منفي موثرند همان طور كه اشاره شده است چون طول مدت كاربرد اين داروها كوتاه است هنوز اطلاعات كارشناسان درباره اثر بخشي وآثار جانبي آنها كامل نشده است بديهي است كه مصرف آنها نيز مانند هر داروي ديگربايد باتجويزپزشك ونظارت وي انجام شود.

ا لانزاپاين (olanzapin) : به شكل قرص هاي 2.5، 5 ، 7.5، 10و15ميلي گرم دردسترس است.

كواتياپاين(quetiapin) : به شكل قرص هاي  25، 100، 200، ميلي گرم در دسترس است.

زيپراسيدون(ziprasidone): به شكل كپسول هاي 20،40،60،80، ميلي گرم در دسترس است . اين دارو ، اولين دارو از نسل دوم است كه علاوه بر فرم خوراكي ، فرم تزريقي آن نيز در دست تهيه است.


منابع

1.      متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانیDSM_IV_IR چاپ چهارم 2000،انجمن روان پزشکی آمریکا.ترجمه ی دکتر محمدرضا نیکخو.

2.      خلاصه ی روان پزشکی(علوم رفتاری/روان پزشکی بالینی)کاپلان وسادوک.جلد سوم،ویرایش نهم.تالیف:دکتر بنیامین جیمز سادوک،دکتر ویرجینا آلکوت سادوک.ترجمه:دکتر حسن رفیعی،دکتر فرزین رضاعی(2003).

3.      چکیده روان پزشکی باینی(کاپلان وسادوک)،مترجم:دکتر محسن ارجمند.

4.      زندگی با اسکیزوفرنی ،نویسنده : برندا لینتنر   Brendalintner ترجمه مهشید فروغان تهران – انتشارات اندیشه آور .

5.     www.multikulti.org.uk.

6.     www.aftab.ir or www.aftab.ae/

7.     www.Psatu.ir

8.     http://furun.niksaleh.com\

9.     www.pezeshk.us

 

 

نوشته شده توسط مصطفی نجفی در 19:45 |  لینک ثابت   • 

شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۰

مشاوره قبل از ازدواج(مصطفی نجفی)

مشاوره قبل از ازدواج

ازدواج يک مرحله بسيار مهم زندگي و سنگ بناي تشکيل خانواده است که نه تنها براي زن و شوهر بلکه براي نسل هاي بعد نيز سرنوشت ساز است .

ازدواج عبارت است از يک قرارداد اجتماعي مبتني بر توافق و سازش بين زن و مرد که موجب شروع زندگي مشترک مي شود . بدين ترتيب آنها در غم و شادي و لذت و رنج يکديگر سهيم مي شوند و مشکلات زندگي را به ياري همديگر حل مي کنند .

نظر متخصصين در مورد خصوصيات جسمي براي ازدواج و بارداري

  • سلامت جسمي داشته باشند و به بيماريهاي ناتوان کننده و معلوليت مبتلا نباشند .
  • سلامت رواني داشته باشند و واقعيات را خوب درک کنند . هذيان توهم و اختلالات درکي نداشته باشد .
  • مشاوره ژنتيکي شده باشند و اختلالات سيستم تناسلي در آنها بررسي شده باشد .
  • ناهنجاري هاي جسمي ( نارسايي قلبي ، نارسايي کليه ، ناهنجاريهاي دستگاه گوارش ، تومور ) نداشته باشند .
  • اختلالات شخصيتي نداشته باشند .
  • آشنا به قوانين و مقررات و عرف ازدواج و زناشويي باشند و خود را براي اين تجربه مهم آماده کرده باشند .

 

محدوده سني مناسب براي ازدواج و تشکيل خانواده

زوجين ا ز لحاظ جسمي ،‌ بايد بلوغ کامل و از نظر رواني آمادگي پذيرش مسئوليت ازدواج را داشته باشند . در اين مورد رعايت سن مناسب براي دختر و پسر ، زمينه هاي لازم جهت يک ازدواج موفق را فراهم مي کند . به خاطر بسپاريد که بيش از سن تقويمي ، سن عقلي ضامن بقاي زندگي مشترک خواهد بود .

متخصصان سن مناسب ازدواج را براي دختران ۱۸ تا ۲۴ سال و براي پسران ۲۴ تا ۲۸ سال توصيه مي کنند . معمولاً اختلاف سن ۲ تا ۶ سال بين دختر و پسر توصيه مي شود .

يک زوج براي حفظ سلامت ، جلوگيري از پيري زودرس ، پيشگيري از مشکلات اقتصادي و تربيت فرزندان صالح و لايق بايد بدانند که :

  • محدوده سني مناسب براي بارداري ۱۸ تا ۳۵ سال و مناسب ترين زمان بين ۲۰ تا ۳۰ سالگي است .
  • حاملگي زير ۱۸ سال و بالاي ۳۵ سال مخاطره آميز است .
  • فاصله کمتر از ۳ سال بين دو حاملگي خطرناک است .
  • زايمان چهارم و بيشتر ، داراي عوارض زيادي براي مادر و نوزاد است . بنابراين داشتن بيش از ۲ يا ۳ فرزند توصيه نمي شود .

 

 

آزمايش هاي قبل از ازدواج

براي کسب اطمينان از سلامت زوجين انجام آزمايشهاي زير قبل از ازدواج ضروري است

  • تشخيص مبتلايان به سيفليس
  • تشخيص مبتلايان به تالاسمي
  • تشخيص معتادين

بيماريهاي مقاربتي - که در زمان تماس جنسي از فردي به فرد ديگر منتقل مي شوند - را مي توان قبل از ازدواج و يا قبل از بارداري به وسيله معاینات و آزمايش هاي اختصاصي تشخيص داد . برخي از اين بيماريها عبارتند از : سوزاک ، سيفليس ، کلاميديا ، ايدز و زگيل تناسلي . با تشخيص اين گونه بيماريها مي توان از ابتلا فرد ديگر ( همسر ) و نيز احتمالاً ابتلا به جنين در داخل رحم پيشگيري کرد .

مصرف سيگار ،‌الکل و مواد مخدر در زن يا مرد مي تواند روي قدرت باروري مؤثر باشد و موجب ناباروري و يا کاهش ارتباط جنسي شود . در صورت حاملگي نيز عوارض بارداري ( افزايش خونريزي ، زايمان زودرس ) و نيز عوارض نوزادي ( ناهنجاريهاي مادرزادي ،‌تأخير رشد داخل رحمي جنين ، تولد نوزاد با وزن کم ، اختلالات رفتاري و عقب ماندگي ذهني نوزاد و بالاخره افزايش مرگ و مير دوره نوزادي ) افزايش مي يابد . لذا توصيه مي شود معتادان به هر يک از اين مواد قبل از اقدام به ازدواج و يا قبل از بارداري از مصرف سيگار ، الکل و مواد مخدر خودداري کنند .

 

 

توصيه مي شود زوجين قبل از بارداري به موارد زير توجه کنند :

اگر چه سرخجه بيماري ويروسي ساده اي است ، ليکن ابتلا به آن در دوران بارداري براي جنين بسيار خطرناک است لذا به خانم هايي که تا کنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي شود که واکسن سرخجه را بزنند و تا مدت ۳ ماه بعد از زمان تزريق واکسن ، باردار نشوند .

در صورتي که Rh خون خانمي منفي باشد ، حتماً به Rh خون همسرش توجه شود تا در صورت مثبت بودن ، در دوران بارداري اقدامات لازم صورت گيرد .

تزريق يک دوره کامل واکسن کزاز به صورت ۵ نوبتي ( به فواصل ۱ ماهه ، ۶ ماهه ، ۱ ساله و ۲ ساله و بعد از هر ۱۰ سال يکبار به عنوان يادآورد ) توصيه مي شود . بدين ترتيب از ابتلا به بيماري عفوني و بسيار خطرناک کزاز جلوگيري به عمل آمده ، مصونيت حاصل مي شود .

تالاسمي

سلولهاي قرمز خون انسان وظيفه اکسيژن رساني به قسمتهاي مختلف بدن را به عهده دارند  آنها اين کار را از طريق ماده اي در درونشان به نام هموگلوبين انجام مي دهند .

هموگلوبين داراي دو قسمت است . قسمت اول از چهار زنجيره ( رشته ) درست شده است و قسمت دوم را اتم آهن تشکيل مي دهد .

هر گاه به علل مختلف ، مقدار آهن بدن کم شود ، باعث نوعي کم خوني به نام کم خوني فقر آهن مي شود . اگر زنجيره هاي هموگلوبين دچار اشکال شوند ، يک بيماري ارثي خوني به نام تالاسمي ايجاد مي شود . بسته به اينکه کدام زنجيره و چه تعداد از اين چهار زنجيره هموگولوبين ، دچار اشکال شود ، انواع مختلف تالاسمي به وجود مي آيد .

تالاسمي مينور

تالاسمي مينور يک بيماري تلقي نمي شود بلکه در واقع يک مشخصه خوني است که مانند رنگ پوست به ارث مي رسد . زندگي فرد مبتلا به تالاسمي مينور کاملاً عادي است و مي تواند به فعاليتهاي عادي روزمره بپردازد . فقط از طريق انجام آزمايش خون مي توان مشخص کرد که فردي داراي ژن تالاسمي است .

تالاسمي ماژور

تالاسمي ماژور نوعي اختلال در هموگلوبين است و فرد مبتلا دچار کم خوني شديد خواهد شد . اين بيماري در چند ماه اول زندگي نشانه هاي واضحي ندارد . از حدود شش ماهگي نشانه هاي بيماري آشکار مي شوند که عبارتند از : تغيير قيافه صورت ، پوکي استخوانها ، اختلال رشد ، بلوغ جنسي تأخيري ، نارسايي قلبي ، اختلال عملکرد غدد داخلي مانند لوزالمعده و بروز ديابت ، مشکلات قلبي عروقي ، مشکلات گوارشي . بنابراين طول عمر اين افراد از حد معمول کوتاهتر است .

چگونگي انتقال

اگر هم زن و هم مرد به صورت پنهان دچار اين عارضه باشند در اين صورت خطر جدي براي ابتلا فرزندانشان وجود دارد . با آزمايش ساده خون با مطلع شدن از اين مشکل ، مي توان با راهنمايي پزشکان از بروز آن براي فرزندان جلوگيري کرد .

پيش از ازدواج با يک آزمايش ساده خون مي توان به وجود بيماري پي برد . اگر قبل از ازدواج ( خصوصاً در ازدواجهاي فاميلي و يا در خانواده هايي که فرد مبتلا به تالاسي در آنها وجود دارد ) آزمايش خوني از دختر و پسر انجام گيرد ، در صورت مبتلا بودن آنها ، مي توان به موضوع پي برد . در اين حالت بايد توصيه کرد که آن دو از ازدواج با هم صرف نظر کنند ، چرا که حاصل اين ازدواج ممکن است کودکي مبتلا به تالاسمي باشد .

لذا به همه داوطلبين ازدواج توصيه مي شود قبل از عقد ، حتماً آزمايش خون را جهت کشف تالاسمي انجام دهند و در صورت مبتلا شدن هر دو زوج ، از اين ازدواج حتي الامکان صرف نظر کنند .

مشاوره ژنتيک و ازدواج هاي فاميلي

مشاوره ژنتيک را چنين تعريف مي کنند :

« يک فرآيند آموزشي که به افراد مبتلا يا در معرض خطر کمک مي کند تا طبيعت اختلال ژنتيکي (‌بيماري وارثتي ) و نحوه انتقال آن را بشناسند و موضوعات مرتبط با درمان اين بيماريها و تنظيم خانواده را بهتر درک کنند . »

از اصلي ترين اهداف مشاوره ژنتيک ، مشخص کردن خطر وقوع يا تکرار يک بيماري ارثي در هر حاملگي است . تمام افرادي که هر يک از موارد زير را در خود يا اجداد خود دارا هستند ، قبل از تصميم به ازدواج يا قبل از بچه دار شدن يا در حين حاملگي و يا بعد از زايمان بايد تحت مشاوره ژنتيک قرار گيرند ( که البته بهتر است قبل از تصميم به ازدواج و يا قبل از بچه دار شدن باشد )‌ :

 

  • ازدواجهاي فاميلي
  • حاملگي در سن ۳۵ سال يا بالاتر
  • وجود نقايص مادرزادي
  • عقب ماندگي ذهني يا تأخير در رشد
  • کوتاهي بيش از حد قد و ساير اختلالات رشدي
  • نازايي يا سقطهاي مکرر در زنان و عقيمي در مردان
  • ناتوانيهاي جسماني که در هنگام بلوغ شروع شده اند
  • سرطانها ، برخي بيماريهاي قلبي ، فشار خون بالا و بيماريهاي ديگري که ارث در آن دخيل است مانند ديابت
  • اختلالات سوخت و ساز بدن
  • اختلالات رفتاري

بنابراين مشاوره ژنتيک به خانواده ها و افراد کمک مي کند تا :

  • نقش توارث را در بيماريها بشناسند و خطر تکرار بيماري را در خويشاوندان و فرزندانشان بدانند .
  • حقايق پزشکي درباره بيماريهاي ارثي را درک کنند ( نحوه تشخيص ،‌عاقبت بيماري وراثتي )
  • راههاي در دسترس براي برخورد با خطر موجود را بشناسند .
  • بهترين راه چاره را که با اهداف ، ارزشها و اعتقادات خانواده منطبق باشد بيابند .

 

ازدواجهاي فاميلي

ازدواج فاميلي ازدواجي است که در آن زوجين با يکديگر فاميل هستند و بنابراين ژنهاي مشابه دارند . در حال حاضر هزاران نوع بيماري ارثي مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طريق به ارث رسيدن ژنهاي مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتلا سازند . اين خطر در ازدواجهاي فاميلي به علت وجود ژنهاي مشترک بيشتر خواهد بود . اين بدان معنا نيست که در ازدواجهاي غيرفاميلي هيچگونه خطري وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پايين تر خواهد بود . بنابراين ازدواج فاميلي از نظر علم ژنتيک منطقي نيست .

جدول زير ارتباط بين درجه خويشاوندي و درصد ژنهاي مشترک را مشخص مي کند

درجه خويشاوندي

افراد فاميل

درصد ژنهاي  مشترک

يک

پدر ، مادر ،‌فرزندان ، خواهران و برادران

50%

دو

خاله ها ، دايي ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها

25%

سه

دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردايي ، پسردايي

12.5%

چهار

نوه خاله ،‌نوه دايي ،‌نوه عمو  ، و نوه عمه

6.25%

پنج

نتيجه خاله ، نتيجه دايي ،‌نتيجه عمو ،‌نتيجه عمه

3.12%

شش

نبيره خاله ، نبيره دايي ، نبيره عمو ، نبيره عمه

1.56%

 

 

 

علل اختلالات ژنتيکي

  • نقايص ژني : در اين بيماريها ، اختلالات ژنتيکي از طريق به ارث رسيدن يک ژن معيوب از پدر ،‌ مادر و يا هر دو به وقوع مي پيوندد . مانند کم خوني داسي شکل ، هموفيلي ، کوررنگي
  • اختلالات کروموزومي : اين بيماريها ژنتيکي به علت اختلال در ساختمان و يا تعداد کروموزم ها ايجاد مي شوند . شايعترين اختلال کروموزومي سندرم داون يا منگوليسم است . با افزايش سن مادر ،‌ احتمال اين اختلال بيشتر مي شود .

 به طوري که در يک خانم ۲۰ ساله احتمال به دنيا آوردن فرزند مبتلا به منگوليسم حدود يک در ۲۰۰۰ و در خانم ۴۰ ساله يک در ۱۰۰ است .

مشاوره ژنتیکی  قبل از ازدواج
در موارد زير مشاوره با متخصصين ژنتيك جهت جلوگيري از تولد نوزاد غير طبيعي توصيه مي شود:
• ازدواج فاميلي ، در صورت فقدان بيماري ارثي در هر كدام از خانواده طرفين، منعي براي ازدواج وجود ندارد ولي اين امر بايد به تاييد مشاوره ژنتيك برسد .
• ازدواج زن در سنين بالاتر از 35 سال
• چنانچه پس از ازدواج ، نوزاد غير طبيعي متولد شود قبل از اقدام به حاملگي بعدي بايستي مشاوره ژنتيك صورت گيرد
• در صورت وجود سابقه سقط هاي مكرر ( بدون فرزند طبيعي و زنده )
• سابقه فرزند غير طبيعي در خود يا بستگان نزديك

 

آزمايشات قبل از ازدواج :
براي كسب اطمينان از سلامت زوجين، انجام آزمايشها قبل از ازدواج ضروري است .
اين آزمايشها عبارتند از : تشخيص مبتلايان به سيفيليس ، تالاسمي و تشخيص معتادين .
البته توجه به چند نكته حائز اهميت است ، گرچه فعلا جنبه قانوني ندارد ليكن توصيه مي كنيم قبل از بارداري به اين موارد توجه فرمائيد:
• به خانم هايي كه تا كنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي كنيم كه واكسن سرخجه را تلقيح نموده و تا مدت 3 ماه از زمان تزريق واكسن باردار نشوند
• در صورتيكه Rh خون خانمي منفي است حتما به Rh خون همسر توجه شود تا در صورت مثبت بودن بارداري اقدامات لازم صورت پذيرد.
• تزريق واكسن كزاز
• بررسي مصونيت آبله مرغان
• بررسي مصونيت و سابقه ابتلا به هپاتيت
• بررسي Hiv

چند نكته مهم:
بهترين زمان براي اطلاع رساني در زمينه پيشگيري از بارداري ، آ شنايي با روشهاي مختلف تنظيم خانواده و همچنين آماده شدن براي بارداري (بخصوص وضعيت واكسيناسيون مادر) ، در زمان انجام مشاوره هاي قبل از ازدواج است .
در اين راستا توجه به چند نكته حائز اهميت ميباشد :
اولين مقاربت نيز مي تواند منجر به حاملگي شود.
دوش گرفتن و شستشو پس از نزديكي نمي تواند از حاملگي جلوگيري كند.
حاملگي حتي با داشتن پرده بكارت ( در دوران عقد) نيز احتمال دارد.
سن مناسب براي ازدوا ج
1- جنبه رواني: انسان در ٿرايند رشد از نظر رواني در سنين مختلٿ داراي ويژگي هاي متٿاوت است. روان شناسي كودك با روان شناسي نوجوان، جوان و پير متٿاوت است. خصوصيات رواني يك نوجوان با ويژگي هاي رواني يك ٿرد سالخورده در اكثر زمينه ها قابل مقايسه نيست. بنابراين ازدواج يك مرد پنجاه يا شصت ساله با يك دختر 18 ساله به دليل تٿاوت ٿاز رواني به سعادت و خوشبختي نمي انجامد. دير يا زود به علت عدم ارضاي نيازهاي رواني، اين عروس جوان با دلمردگي به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماري مي نمايد ، يا خواهان طلاق مي شود. از سوي ديگر اين مرد كهنسال براي ارضاي نيازهاي همسر جوانش مجبور به تظاهر به جواني و رٿتارهاي نامناسب با سن خود مي شود و در نتيجه او نيز از مسير طبيعي زندگي خارج مي گردد و از نظر اجتماعي زبانزد خاص و عام مي شود ؛ و در مجالس و محاٿل ممكن است همسرش را با ٿرزندش اشتباه بگيرند و همه جا مجبور است وضعيت خود را توجيه كند. او براي كسب رضايت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خريدن جواهرات و لباس هاي گران قيمت و خانه و اتومبيل متوسل مي شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقديم مي كند؛ ولي هيچيك از اينها او را ارضا نمي نمايد. عكس اين حالت ، يعني ازدواج زن پير با مرد جوان نيز همين وضع را خواهد داشت. بنابراين كساني كه قصد ازدواج دارند نبايد تحت تأثير پول، مقام اجتماعي، مقام علمي و ساير امتيازهاي ارزشمند، سن همسر آينده خود را ناديده بگيرند.
2- جنبه ٿيزيولوژيكي: علاوه بر جنبه هاي رواني، ارضاي غرائز جنسي خود مسئله مهمي است. پيرمردي كه توانايي عمل جنسي او كاهش ياٿته و ازدواج وي با يك همسر جوان بيشتر جنبه ي صحبت و ديدار دارد، قادر نيست به غرايز جنسي همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدي " زن جوان را تيري بر پهلو ، به كه پيري !". واقعيت امر چنين است جواني كه در كنار پيري نياز به ارضاي غرائز جنسي دارد ( و او توانايي اين كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگي در ازدواج چيز ديگري نصيبش نمي شود. بنابراين چنين ازدواجي به هيچ وجه ٿرجام خوبي نخواهد داشت و پايانش ٿساد و انحراٿ يا دلمردگي و آرزوي نجات از اين بحران خواهد بود.

سن مناسب براي ازدواج
سن ازدواج در شرايط جغراٿيايي و اقليمي مختلٿ متٿاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پايين تر ، و در مناطق سرد و كوهستاني بالاتر است. مهم نيست كه ٿرد در چه سني بالغ مي شود ، اين است كه دختر و پسر احساس كنند از نظر ٿيزيولوژيكي و رواني نياز به ازدواج دارند. تشخيص زمان مناسب ازدواج از سوي دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در اين مورد راهنمايي پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروري است. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدني و رواني از پسران جلوترند و رشد آنان سريعتر است ، زودتر بالغ و براي ازدواج آماده مي شوند. به همين علت در اسلام سن تكليٿ دختران نـٿه سال و پسران 15 سال مي باشد.
در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه چون اسلام دين جهان شمولي است ، بنابراين حداقل سن تكليٿ براي تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گرديده ؛ يعني در روي زمين مناطقي هست كه دختر در نـٿه سالگي بالغ است ولي اين بدان معنا نيست كه اين دختر 9 ساله بايد الزاماً ازدواج كند. ازدواج زماني واجب است كه شرايط آن از نظر ٿيزيولوژيكي، رواني ، ٿرهنگي و اقتصادي ٿراهم باشد و چنانچه انجام نگيرد ٿرد به گناه بيٿتد. در ايران به طور عرٿ اكثر دختران بين 18 تا 25 سال ازدواج مي كنند. پسرها نيز در روستاها در سنين پايين تر و در شهرها بين 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگي ازدواج مي كنند.

تٿاوت سن دختر و پسر با در نظر گرٿتن موقعيت جغراٿيايي و عوامل ٿرهنگي متٿاوت است. گاه تٿاوت سن تا ده سال هم مشكلي ايجاد نمي كند. يكي از ٿرمول هايي كه در اين مورد پس از آمارگيري هاي سن ازدواج پيشنهاد شده ، آن است كه در سنين پايين تر ، نصٿ سن پسر به اضاٿه هٿت سال سن مناسبي براي دختر خواهد بود. ولي اين به هيچ وجه ٿرمول قطعي و يا استاندارد محاسبه شده اي نيست؛ آنچه در اين مورد مي توان به طور قطعي پيشنهاد نمود آن است كه بين سن زوجين تناسب منطقي و معمولي وجود داشته باشد.
مشاوره ازدواج در ارتباط با سن
بعضي از مراجعان به مشاوران اظهار مي دارند كه سن من 30 سال است آيا با مردي 50 ساله ازدواج كنم يا خير. گاه زنان جواني هستند كه مي گويند از پيرمردها خوشم مي آيد و يا پيرمرداني اظهار علاقه مي كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتي بعضي ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان مي كند.
مشاوران در ارتباط با مراجعاني كه براي ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، بايد به روش هاي زير عمل نمايند:
1-  در مورد دختر و پسري كه براي بار اول مي خواهند ازدواج كنند و بين 18 تا 30 سال دارند، اختلاٿ 5 تا6 سال مناسب است؛ يعني به علّت رشد سريع دختران، اگر پسر پنج تا شش سال بزرگتر باشد از نظر رواني و ٿيزيولوژيكي وضع مناسبي خواهد داشت.
2- در مورد مرد و زني كه براي بار دوم ازدواج مي كنند. دو حالت وجود دارد. زن براي بار دوم و مرد براي بار اول ، و يا برعكس مرد براي بار دوم و زن براي بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر يك از حالت هاي ٿوق زندگي متٿاوت است. ممكن است صحبت از داشتن ٿرزند قبلي باشد و شرايط اقتصادي و ٿرهنگي متٿاوت ؛ به هر حال بايد وضعيت هر يك را به طور انٿرادي بررسي كرد و اطلاعات لازم را در اختيار مٿراجع قرار داد. در مورد سن در ازدواج دوم اهميت مسئله به اندازه ازدواج اول نيست. ممكن است زن مطلقه اي با دو ٿرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردي ازدواج كند و چون گرٿتاري ٿرزندان او نيز به زندگي او اضاٿه مي شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود ٿرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بيشتر بسازد و زندگي شاد و سعادتمندي داشته باشند.
3- از آنجا كه مرگ و مير مردان بيشتر ، و آمار زنان در بسياري از جامعه ها درصد بالاتري را حائز است ، براي جلوگيري از ٿحشا و انحراٿ هاي جنسي بايد چاره اي انديشه شود. در جوامع غربي اصل آزادي جنسي با همه مٿاسدش پذيرٿته شده است؛ ولي در اسلام به علت اهميت تربيت ٿرزند و استحكام خانواده، اصل ديگري را در زناشويي مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات مي باشد. تعّدد زوجات نيز به دو صورت است : ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردي كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرايطي هم دارد ولي از روي بوالهوسي بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نمايد. در اينجا مشاور بايد او را در هر دو شرايط ( زندگي با زن اول و زندگي با دو زن) آگاهي دهد ؛ و وضعيت او را به دقّت و از جهات مختلٿ: از نظر از دست دادن ملاطٿت و عطوٿت زن اول، از نظر ٿرزندان ( خواهران و برادران ناتني )، از نظر تأمين هزينه هاي زندگي، از نظر جنگ هاي رواني مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ريختگي محيط گرم خانوادگي موجود به بهاي ارضاي هوس زود گذر هشدار دهد. بديهي است تصميم گيري نهايي پس از بصيرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه اي است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصيرت داده شده ، مٿراجع از ازدواج دوم صرٿنظر نكند. مشاور مي تواند پس از مواجهه او با ناملايمات بعدي ، باز هم او را با توجه به شرايط جديد راهنمايي نمايد.

4- در صورتي كه زنها از قبل با علم و آگاهي ، شرايط چند زني مرد را پذيرٿته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نيز شرايط لازم را رعايت كند، شايد مشكلي ايجاد نشود؛ ولي در ٿرهنگ ايراني مسئله تعدّد زوجات و نيز ازدواج موقت به عنوان يك سيره جاري پذيرٿته نشده و اغلب كساني كه از اين روش استٿاده كرده اند ، اگر چه تمام جوانب شرعي را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضايي همسران ، مورد طعن و سرزنش ديگران قرار گرٿته و زندگي شاد و با ثباتي نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نيزاز ٿرهنگ عمومي تبعيت مي نمايند بايد به اٿرادي كه به اين سيره تمايل نشان مي دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پيامدهاي چنين اقدامي را به آنها گوشزد نمايند.
5- در مورد زنان جواني كه از مردان پير خوششان مي آيد و يا پيرمرداني كه به خيال خود زن جوان مي گيرند تا جوان شوند، بايد نظرشان را از لحاظ ٿيزيولوژيكي و رواني با توجه به اصول علمي بررسي كرد و آنان را به نادرست بودن باورهايي كه در اين مورد پيدا كرده اند، توجه داد. مشاور بايد دختر يا زن جواني را كه دوست دارد با پيرها ازدواج كند ، به اين مسئله توجه دهد كه پيرمرد نه از نظر رواني و نه از لحاظ ٿيزيولوژيكي قادر به به ارضاي نيازهاي او نيست و ٿرضاً اگر چند صباحي نظر او را تأمين كند ، در نهايت با مشكل مواجه خواهد شد و اين ازدواج عاقبت خوشي نخواهد داشت. دادن اطلاعات لازم در اين مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرٿ مرداني با اختلاٿ سنّ معقول تغيير خواهد داد. به هر حال دادن آگاهي و بررسي همه جانبه به مراجع بصيرت خواهد داد كه به گزينش مناسب بپردازد و تصميم عاقلانه و مناسبي اتخاذ نمايد.




 

جلو گیری از تولد نوزاد
در موارد زير مشاوره با متخصصين ژنتيك جهت جلوگيري  از تولد نوزاد غير طبيعي توصيه مي شود:
• ازدواج فاميلي ، در صورت فقدان بيماري ارثي در هر كدام از خانواده طرفين، منعي براي ازدواج وجود ندارد ولي اين امر بايد به تاييد مشاوره ژنتيك برسد .
• ازدواج زن در سنين بالاتر از 35 سال
• چنانچه پس از ازدواج ، نوزاد غير طبيعي متولد شود قبل از اقدام به حاملگي بعدي بايستي مشاوره ژنتيك صورت گيرد
• در صورت وجود سابقه سقط هاي مكرر ( بدون فرزند طبيعي و زنده )
• سابقه فرزند غير طبيعي در خود يا بستگان نزديك
آزمايشات قبل از ازدواج :
براي كسب اطمينان از سلامت زوجين، انجام آزمايشها قبل از ازدواج ضروري است .
اين آزمايشها عبارتند از : تشخيص مبتلايان به سيفيليس ، تالاسمي و تشخيص معتادين .
البته توجه به چند نكته حائز اهميت است ، گرچه فعلا جنبه قانوني ندارد ليكن توصيه مي كنيم قبل از بارداري به اين موارد توجه فرمائيد:
• به خانم هايي كه تا كنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي كنيم كه واكسن سرخجه را تلقيح نموده و تا مدت 3 ماه از زمان تزريق واكسن باردار نشوند
• در صورتيكه rh خون خانمي منفي است حتما به rh خون همسر توجه شود تا در صورت مثبت بودن بارداري اقدامات لازم صورت پذيرد.
• تزريق واكسن كزاز
• بررسي مصونيت آبله مرغان
• بررسي مصونيت و سابقه ابتلا به هپاتيت
• بررسي hiv
چند نكته مهم:
بهترين  زمان براي اطلاع رساني در زمينه  پيشگيري از بارداري  ، آ شنايي با روشهاي مختلف تنظيم خانواده  و همچنين  آماده شدن براي بارداري (بخصوص وضعيت  واكسيناسيون  مادر) ، در زمان انجام مشاوره هاي قبل از ازدواج است .
 در اين راستا توجه به چند نكته حائز اهميت ميباشد :
اولين مقاربت نيز مي تواند منجر به حاملگي شود.
دوش گرفتن و شستشو پس از نزديكي نمي تواند از حاملگي جلوگيري كند.
حاملگي حتي با داشتن پرده بكارت ( در دوران عقد) نيز احتمال دارد.

 منابع:

www.hamkelasy.com/content/view/271                                              thead.php?t=491www.barandeh24.com/forum/show

www.tebyan.et.index.aspxpid=149            

www.irantapesh.net/detail/aspx?q=n3870129235750

 

نوشته شده توسط مصطفی نجفی در 11:6 |  لینک ثابت   •