سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۷

افسردگی

به نام یگانه ی هستی بخش

 موضوع تحقیق: افسردگی

مقدمه:

اگرچه افسردگی از دیرباز به عنوان یکی از نابسامانیهای روانی عمده شناخته شده است ، اما در دو دهه ی اخیر اهمیت این بیماری هم از حیث رنج و آزاری که مبتلایان به آن تحمل می کنند از لحاظ بار سنگینی که این ناراحتی بر منابع درمانی ملتها تحمیل می کنند بیش از پیش مورد توجه  قرار گرفته است. آمارهای به دست آمده در ممالک اروپای غربی و شمالی و آمریکای شمالی وسعت دامنه ی این ناراحتی را به خوبی نشان می دهد. ابعاد وسیع این آمارها و نیز تجارب کلینیکی حداقل در ممالک صنعتی مغرب زمین ، باعث شده که متخصصان فن از دو دهه ی اخیذر به عنوان دوره ی جدید ملانکولی یا افسردگس در تاریخ روانزشکی معاصر نام ببرند. به نظر این محققان در دو دهه ی اخیر افسردگی جای تشویش و اضطراب را، که در دو وهه ی بعد از جنگ بین المللی دوم به عنوان مهمترین عارضه ی روانی تلقی می شد گرفته  و اینک رایج ترین ناراحتی روانی افراد بالغ را تشکیل می دهد که باعث مراجعه به روان پزشکان ، روان شناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می گردد. از این لحاظ افسردگی با سرماخوردگی در میان نارحتی های جسمی قابل مقایسه است. افسردگی درجات و انواع مختلفی دارد و از عوامل متعددی ممکن است ناشی کردد این عوامل شامل: سرشت، وراثت، اختلالات در فعالیتهای شیمیایی و هورمونی بدن، انتقال دهنده های مغز، تجارب خانوادگی ( به خصوص داشتن پدر و مادر افسره یا الکلیک و .....) می باشند برای درمان افسردگی نیز متخصصان روانی از روشهای متنوغی استفاده می کنند که از روانکاوی عمیق و درازمدت تا دارو درمانی و استفاده از شوک الکتریکی را در بر می گیرد.

افسردگی برداشتها و درمان شناختی : دکتر امیر هوشنگ مهریار صفحات 5 و 11

برای انسان های بزرگ بن بستی وجود ندارد.

چون براین باورند که :

یا راهی خواهیم ساخت

 

یا راهی خواهیم یافت .

تعریف:

در زبان روزمره اصطلاح افسردگی برای اشاره به یک حالت احساسی، واکنش به یک موقعیت و سبک رفتار مختص به فرد به کار می رود، افسردگی اغتشاشی در خلق است که با درجات متفاوت ، یاس ، تنهایی، ناامیدی شک در مورد خویش و احساس گناه مشخص می شود. بنابراین با این توضیحات بایستی احساس افسردگی را از اختلال تفکیک کرد. همه ی ما گاهی احساس دلتنگی و غم می کنیم ولی افسردگی به عنوان یک اختلال در دوره های زمانی طولانی تری تداوم می یابدو شکل ناسازگارانه از افسردگی است که اثرات پایدار بر روی عملکرد فرد باقی می گذارد.

(http://www.pezeshk.us/?p=10647)

افسردگی زمانی روی می دهد که خلق ما تنگ است و بی حوصله هستیم اصطلاحات عامیانمه نظیر پکر بودن، بی خبر بودن ، دمغ بودن، سرخورده بودن و غیره برای بیان افسردگی به کار می رود.

( افسردگی راس میچل ترجمه دکتر وحید رواندوست صفحه8 سه خط آخر )

تارخچه:

افسردگی از زمان های بسیار دور در نوشته ها و کتب دانشمندان اسلامی و اروپایی مورد بحث قرار گرفته است حدود 450 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی، ملانکری را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. 1000 سال پس از میلاد کورنلیوس سلسوس افسردگی را ناشی از صفرا سیاه معرفی کرد. رول فالره در 1854 م.حالتی را توصیف کرد و آن را جنون ادواری نامید این بیماران متناوباً حالات خلقی مانیا و افسردگی را تجربه می کردند در 1882 کارل کالبام از اصطلاح سایکلوتامی ، مانی و افسردگی را مراحل مختلف بیماری نامید.

آدلف میر در 1905 واژه افسردگی را به جای ملانکولیا جایگزین کرد این اصطلاح بسیار وسیع و تا حدودی مبهم است برای شاخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بی حوصلگی برای پزشک.

Nameh.roshd.ir) (http://danesh

همه گیر شناسی

میزان بروز و شیوع: اختلاافسردگی شایع بوده و میزاتن شیوع آن در طول عمر، 5 تا 12 0/0 برای مردان و 10 تا 25 0/0 برای زنان است. اختلال دو قطبی I شیوع کمتری نسبت به اختلال افسردگی اساسی داردو میزان بروز آن در طول عمر مشابه به اسکیزوفرنی و حدود 1 0/0 است.

A: جنس، افسردگی اساسی در زنان شایعتر است، اختلال دو قطبی نوع I در هر دو جنس مساوی است حملات شیدایی در زنان شایع تر است و حملات افسردگی در مردان از شیوع بیشتری برخوردا است.

B. سن: شروع اختلال دو قطبی نوع I معمولاً حول و حوش 30 سالگی است اما در کودکی نیز نظیر بالغین رخ می دهد . افسردگی اساسی در تمام گروه های سنی از جمله کودکان رخ می دهد .

C. اجتماع: فرهنگی. اختلال های افسردگی در میان افراد مجرد و مطلقه در مقایسه با متاهلان شایه تر است . این اختلال ها هیچ ارتباطی یا وضعیت اجتماعی – افقتصادی ندارد. هیچ اختلافی میان گروه های نژادی یا مذهبی دیده نمی شود. ( دستنامه روانپزشکی بالینی کاپلان و مادوک صفحه 185)

سبب شناسی:

علل افسردگی ترکیبی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی و محیطی (روانی – اجتماعی) است. در بعضی از افراد نیز علل افسردگی نامشخص است.

1-    عوال ژنتیکی: ثابت شده است که در بهضی از خانواده ها افسردگی شایه تر بوده ولی وجود فرد افسرده لزوماً دلیل بر وقوع این امر در بقیه اعضای خانواده نمی باشد. اما هر چه درجات خویشاوندی نزدیکتر باشد به همان نسبت آسیب پذیری برای افسردگی بیشتر می شود.

2-    عوامل بیولوژیکی: تغییرات زیستی متعددی در مغز افراد روی می دهد. این تغییرات شامل تغییر در ارتباطات عصبی سیستم غدد درون ریز و هورمونهای، تغییر در سیستم انتقال دهنده های شیمیایی و تغییر در فعالیتهای الکتریکی مغز است.

3-    عوامل محیطی ( روانی-اجتماعی) :فاکتورهای استرس زای اجتماعی و روانی به عنوان ریسک فاکتورهای بروز افسردگی شناخته می شوند . استرس در فرم فقدان یکی از اقوام نزدیک مثل پدر ، مادر و دوستان به عنوان ماشه ای برای بروز افسردگی در افراد آسیب پذیر به شمار می آید. به طور کلی تحقیقات دیگری در این زمینه مشخص کرده است که عوامل استرس زا در قالب ایزوله در اجتماع و یا محرومیت دوران کودکی منجر به تغییرات پایدار در فعالیت مغز شده و باعث افزایش حساسیت نسبت به بروز علائم افسردگی می شود . بعضی از عوامل محیطی را که سبب ایجاد افسردگی می شود به شکل زیر می توان نام برد:

(1) رویدادهای زندگی و استرس محیطی از جمله: به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگی، یائسگی و مرگ کسی که با او زندگی می کنیم.

(2) عوامل شخصیتی: اصولاً شخصیتهای وسواسی و شخصیت های نمایشی بیشتر ممکن است دچار افسردگی گردد.

(3) تفکر منفی: افرادی که دارای افکار منفی در مورد خود و زندگی آینده هستند دچار افسردگی می گردند.

(4) مصرف داروها: بعضی از داروها مثل داروهایی که برای فشار خون بالا استفاده می شود و همچنین داروهای خواب آور باعث افسردگی می شود.

(5) کمبود مواد غذایی مثل کمبود فولیک اسید و بعضی ویتامین ها مثل ب 12 باعث کاهش اثرات داروهای ضد اضطراب شده و درمان را با مشکل روبه رو می سازد.

(6) اعتیاد به بعضی از داروها، مواد مخدر یا الکلی باعث به وجود آمدن افسردگی می شود.

انواع افسردگی:       

همانطور که گفته شد افسردگی درجاتی از یک حالت احساسی زودگذر تا یک اختلال شدید را در بر می گیرد. برای فهم بهتر این نکته لازم است اشاره ای به انواع افسردگی داشته است باشیم:

1-احساس افسردگی: که معمولاً به عنوان اندوه شناخته می شود و در اثر تغییرات موقعیتی و شرایط جدید یا برخوردهای مقطعی ایجاد میشود. این احساس معمولاً بعد از برطرف شدن موقعیت و سازگار شدن شخصی با شرایط تازه به سرعت از بین می رود.

2-داغدیدگی یا واکنش سوگ: غمی است که در فوت نزدیکان به وجود می آید و البته این غم برای همگان عادی است مگر آنکه واکنش های سوگ به صورت طولانی باقی بماند.

3-اختلالات سازگاری با خلق افسرده: مواجهه ی ففرد با یک موقعیت قابل توجه گاهی منجر به این حالت می شود . در چنین وضعیتی انتظار می رود با کاهش تاثیر موقعیت حالاتهای بیمارگونه نیز از بین برود.

4-اختلال افسردگی عمده و افسرده خویی: زمانی که شدت علایم افسردگی به حدی باشد که کلیه ی عمل کرد های آدمی را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث تاثیرات عمده در عواطف، روتبط، تفکر و روابط اجتماعی می گردد اختلالات افسردگی عمده نامیده می شود. در صورتی که شدت علایم افسردگی به اندازه ای باشد که عملکردها کمتر آسیب ببینند اختلالات افسرده خویی وجود دارد.

5-اختلال دو قطبی و ادواری خویی: نوسانات خلقی شدید که بین دوره های شیدای و افسردگس به وجود می آید نشان دهنده و شاخص اصلی این اختلال است . در صورتی که نوسانات خفیف باشند و کمتر بر عملکرد آدمی تاثیر بگذارند به آن اختلال خلق ادواری گفته می شود.

6-اختلال دلبستگی واکنشی: وابستگی های بیمار گونه دوران کودکی که از آن به عنوان افسردگی های دوران کودکی تعبیر می شود . تحت این گروه طبقه بندی می شوند.

7-اختلال خلقی یا افسردگی فصلی ( موسمی): نوعی یا دوره ای از افسردگی است که معمولاً در  پاییز یا زمستان ترجبه می شود و یکی از عوامل مهم آن نور ناکافی است. احتمالاً نور ناکافی تغییرات معنی داری را در سطوح برخی از هزمونها بویژه ملاتونیین ایجاد می کند و از طرفی تغییرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت درونی بدن که الگوهای خواب و بیداری را کنترل می کند می گردد و این تغییرات منجر به بروز این اختلال می شود.

(http://www.pezeshk.us/?p=10647)

8-افسردگی پس از زایمان: نوعی افسردگی است که در زنها پس از وضع حمل ایجاد می شود از هر ده زن یک زن این را تجربه می کند و ظهورش می تواند تا شش ماه پس از زایمان به تعویق بیافتد.

(http://www.pezeshk.us)

 

          ملاک های تشخیص افسردگی از دیدگاه DSM TV :

ملاکA: بیشتر علایم زیر در یک دوره ای دو هفته ای بروز می کند

·       خلق افسره در اکثر روزها   

·       کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت

·       کاهش یا افزایش قابل ملاحظه وزن

·       بی خونابی یا پر خوابی

·       کندی روان یا تحریک پذیری

·       خستگی یا فقدان انرژی

·       احساس بی ارزشی یا گناه بی جا

·       کاهش توانایی تفکر و تمرکز

·       افکار تکرار شونده مرگ

ملاک B: علائم شامل یک دوره مختلط نشوند.

ملاکC: کاربرد عادی فرد در زمینه های اجتماعی، شغلی و یا سایر زمینه ها تحت تاثیر این علائم قرار می گیرد.

ملاکD : علائم ناشی از تاثی فیزیولوژیک فصرف یک ماده نباشد.

ملاک E: داغدیدگی توضیح بهتری برای این علایم نباشد.

علایم و نشانه ها :

از دست دادن علاقه بی حوصلگی و دلزدگی، ناتوانی از لذت بردن ، احسا س ناامیدی ، بی حالی و خستگی ، بی خوابی ، خواب ناراحت یا زیاد، گوشه گیری اجتمای، احساس بی ارزش بودن و مورد نیاز نبودن ، یبوسن، بی اشتهایی یا پرخوری ، از دست دادن میل جنسی ، مشکل داشتن در تصمصم گیری مشکل در تمرکز، بی دلیل به گریه افتادن ، احساس گناه شدید به خاطر وقایع خیالی یا بی اهمیت، تحریک پذیری ، بی قراری ، افکار خودکشی، سردرد، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی ، کندی روانی حرکتی.

 Nameh.roshd.ir) (http://danesh

افسردگی و خودکشی : در واکنش های افسرده گونه بروز ژستهای خودکشی کاملاً رایج است ولی ممکن است اشتباهی رخ دهد و اتفاقی بیافتد. برای کسی که واکنش های افسردگی دارد به ندرت اتفاق می افتد که واقعاً قسط خودکشی داشته باشد مگر آنکه این واکنش ها بسیار شدید باشد از طرف دیگ در بیماری افسردگی خودکشی رایج است. اعمال خودکشی و تلاش برای خودکشی میان مسن ترها رایج تر است و مردان بیشتر از زنان به آن مبادرت می ورزند. هنگامی که فردی به شدت افسرده می شود و علایم مشخص احساس گناه، سرزنش خود و نوامیدی در او ظاهر می شود خطر فزاینده ی قسط خود کشی پیش می آید. عمیق نر شدن افسردگی باعث می شود کندی کار روانی حرکتی، ارده ذهن و سازمان بدن را تحلیل ببرند و خطر خودکشی نیز کاهش یابد زیرا فرد بسیار افسرده قادر نیست اراده کافی را برای از میان بردن خود جمع و ذخیره کند. پس از آن تحت تاثیر معالجات افسردگی کاهش می یابد و از کندی کار روانی حرکتی نیز کاسته می شود و این در حالی است که احساس گناه به قوه خود باقی می ماند در این حالت خطر بروز رفتار خودکشی نمایانه مجدداً افزایش می یابد. بسیاری از خانوادها به این ترتیب قافل گیر شده اند: « ما فکر کردیم حالش آنقدر بهتره که دیگر احتیاجی به مراقبت دائم از او نیست خودکشی او واقعاً تعجب آور بود»

(افسردگی راس میچر ترجمه دکتر وحید روان دوست صفحه 59 و 60)

افسردگی روابط جنسی و الکل:

اضطراب و افسردگی نه تنها از کردار جنسی ما نتیجه می شود، بلکه آن دو نیز به نوبت خود در آن امر دخیل اند. این تاثیرات متقابل به آفرینش مارپیچ ویژه ای از یک دوره  تسلسل منجر می گردد. با داخل شدن به درون این مارپیچ و با دنبال کردن این مسیری که در آن افسردگی بر روابط جنسی کارگر میافتد می توان که هر افتی در سرزندگی به نوبت خود از ذخیره توان جنسی( لیبیدو)می کاهد و به فقدان لذت جنسی و کردا جنسی می انجامد از سوی دیگر تغییراتیدر یک روابط جنسی با ثبات در اغلب موردها نخستین نشانه های اختلال افسردگی را در بر دارد . وقتی که این تغییر در رفتار جنسی به وجود می آید در نتیجه احساس فقدان چیزی که بر خوردار از ارزش است یک افسردگی دومین پدید می آید که باز هم از فعالیت جنسی می کاهد.

الکل مفرد طبیعی برای شخص افسرده است می توان او را کمک کند تا موقتاً فراموش کند و یا او را کمک کند تا فقط احساس کند که اندکی بهتر است. هر چند به ناگزیر وقت حساب پس دادن در خواهد رسید. در پی هر تسکین، واکنش جبرانی افسرده کننده ای رخ می دهد – ملامت ناشی از خماری و تسکین حاصل از الکل نتیجه خاصیت آن در بی اثر نمودن فشار و اضطراب است. احساس خوشایندی از این رهایی ، این ضد باز داری،، دست میدهدو الکل ترمزهای عاطفی را خلاص می کند. الکل زبان را شل می کند و آرزوها را جولان در می آورد ، اما در عین حال ، می توان توان های دیگر را محدود سازذ.

الکل و روابط جنسی هر دو به عنوان خوشی آورها آزموده می شوند و از این رو توسط شخص افسرده مورد استفاده قرار می گیرند.

(افسردگی راس میچل ترجمه غلام رضا خواجه پور آخر صفحه 135 و اول ص 136و ص 138)

تشخیص های افتراقی:

A: اختلال خلقی ناشی از بیماری های عمومی طبی. شامل تظاهرات افسردگی، شیدایی، یا دوره ی مختلط و یا دوره های شبیه به افسردگی اساسی است که به علت بیماری های طبی رخ می دهند. ( مثل تومور مغزی، بیماری ای متابولیک و ...)

1-جنون میکزدم، کم کاری تیروئید همراه با خستگی پذیری ، افسردگی و تمانه های انتحاری، ممکن است با اختلال فکر، هزیان ها، توهمات، پارانوئیا و تحریک شکل بالینی اسکیزوفرنی را تقلید نماید در زنها شایع تر است.

2-سنرم کلاهدوز دیوانه: مسمومیت مزمن با جیوه که علایم شیدایی و ( گاهی افسردگی) ایجاد می نمایند.

B: اختلال خلقی ناشی از مواد: از مصرف یک دارویاسم، مثل کوکائین، آمفتامیم، پروپرانولول استروئیدها.

C: اسکیزوفرنی: در حالت حاد می تواند دقیقاً به یک دوره زمانی حاد یا افسردگی اساسی با خصوصیات پسیکوتیک شباهت پیدا کند. برای تفکیک اتکا بر عواملی نظیر سابقه ی خانوادگی، سیر، شخصیت پیش از بیماری و پاسخ به داورها لازم است د.ره های شبه افسردگی یا شبه شیدایی همراه با تظاهرات روان پریشانه ی غیر همخوان با خلق، احتمال اسکیزوفرنی را مطرح می نماید. تزریق و انتشار افکار، شل شدن تداعی ها، ضعیف واقعیت سنجی یا رفتار غریب نیز ممکن است مربوط به اسکیزوفرنی باشد اختلال دو قطبی با افسردگی یامانی غالباً با توهمات یا هذیان های هماهنگ با خلق همراهند.

D: سوگ: یک اختلال افسردگی واقعی نیست. در طبقه بندی DSMIV داغدیدگی شناخته شده است. غمگین عمیق ثانوی بر یک فقدان بزرگ. ممکن است تظاهر آن شبیه به اختلال افسردگی اساسی بوده و با فقدان لذت، کناره گیری و نشانه های نباتی همراه باشد با گذشت زمان بهبود می یابد. از افسردگی اساسی با توجه به فقدان افکار انتحاری و احساس عمیق در مااندگی و بی ارزشی تفکیک می شود معمولاً ظرف یک سال از بین می رود. در افراد مستعد ممکن است به دوره ی افسردگی اساسی تبدیل شود.

E: اختلال شخصیت، الگوی رفتاری تمام عمر همراه با سبک دفاعی انعطاف پذیر به دلیل انعطاف ناپذیری مکانیسم های کنار آمدن ، افسردگی ممکن است پس از حوادث استرس آمیز به آسانی تسلط یابد اختلال مینک نیز ممکن است در افراد مستعد که اختلال شخصیتی قبلی دارند آسان تر پدید آید. هر دو را تواماً می تواند تشخیص گذاری نمود اختلال روی محور I اختلال شخصیتی رو محورII .

F: اختلال اسکیزو افکتیو:

شامل نشانه ها و علایم اسکیزو فرنی است که با علایم آشکار خلقی همراه میباشد. سیر و پیش آگهی این اختلال ، در حد واسط اسکیزو فرنی و اختلالات خلقی قرار دارد.

G: اختلال سازگاری همراه با خلق افسرده.

افسردگی متوسط در واکنش نسبت به یک استرس قابل شناسلیی آشکار که با کاهش استرس بهبود می یابد. دلیل اختلال در عملکرد یا شدت زیاد و نا متناسب علائم واکنش غیر انطباقی تلقی می شود . افراد مبتلا به اختلال شخصیتی یا نقص های عضوی ممکن است آسیب پذیر باشد.

H: اختلال اولیه ی خئاب.

می توانند باعث فقدان انرژی ، بد خوابی و تحریک پذیری شوند وجه افتراق این اختلالات از افسردگی اساسی ، بررسی نشانه ها علائم مشخص کننده ی افسردگی و بروز ناهنجاریهای خواب فقط در زمینه ی دوره های افسردگی می باشد. در مورد افسردگی مقاومت باید ارزیابی آزمایشگاهی از اختلالات خواب به عمل آورد.

I: سایر اختلالات روانی

اختلالات خوردن، اختلالات شبه جسمی و اختلاتلات اضطرابی معمولاً با علائم افسردگی همراه ند. احتمالاً مشکل ترین افتراق به تفکیک بین اختلالات اضطرابی با افسردگی با اضطراب شدید مربوط می گردد. مشکل این افتراق در وارد نمودن طبقه پژوهش اختلال اضطراب – افسردگی مختلط در  DSM منعکس است.

( چکیده روان پزشکی بالینی کاپلان و سادوک ترجمه ی پور افکاری سفحات 124 تا 126)

سیر و پیش آگهی:

پانزده درصد بیماران افسرده بالاخره خودکشی می کنند. یک دوره افسردگی، بدون درمان حدود 10 ماه به طول می انجامد. حداقل 75 درصد بیماران افسرده یک دوره افسردگی بعدی دارند- که در 6 ماه اول بیشتر امکان وقوع آناست. تعداد متوسط دوره های افسردگی در طول عمر حدود پنج است. پیش آگهی به طور کلی خومب است: 50 درصد بهبود، 30 در صد بهبود نسبی ، 20 در صد سیر مزمن بین 20 تا 30 درصد مبتلایان به کج خلقی / خلق ادواری به افسردگی اساسی یامانی مبتلا می شوند. دوره های کمانی در 45 درصد موارد عود می کند.

دوره های مانی بدون 3 تا 6 ماه طول می کشند و احتمال عود آن بالا است ( 10 درصد عود به طور متوسط) بین 80 تا 90 در صد بیماران مانی بالاخره یک دوره افسردگی را تجربه می کنند. پیش آگهی بد نیست: 15 در صد بهبود ، 50 تا 60 درصد بهبود نسبی ( دوره های عود متعدد با عملکرد خوب در بین حملات) ، و ثلث باقی قرائن علائم مزمن و پسرفت اجتماعی نشان می دهد.

( چکیده روان پزشکی بالینی کاپلان ص 126)

درمان

روان درمانی:

روان درمانی را گاه صحبت درمانی می نامند. بیماران و دکترهای آنها درباره ی تجربه ی بیماران در گذشته و در حال گفتگو می کنند و درباره ی روابط مهم آنها، هدف های عادی و نیز احساسات، افکار و رفتارشان حرف می زنند. روان درمانی معمولاً برای درمان افسردگی های خفیف و متوسط مفید تر واقع می شوند در افسردگی های شدیدتر روان درمانی تنها اثر بخش کمتری دارد اما می تواند به بهبود مناسبات ، انگاره های فکری و یا رفتارهایی که ممکن است به افسردگی منجر شده باشد یاری رساند. حمایت کامل از بیماران افسرده ، همیشه سودمند است و حتی در شرایط موثر واقع نشدن روش های درمانی می تواند به بهبود حال بیمار کمک کند. آموزش درباره ی افسردگی و راه های درمان آن بخش مهمی از روش های درمانی است. روان درمانیهای انواع گوناگون دارند اما می توان گفت که اغلب آنها به گونه ای از پنج روش درمانی نشئت گرفته اند.

1-روان درمانی حمایتی:

همه ی بیماران در شرایط افسردگی نیاز به حمایت و درک همدلانه دارند و شایسته آن نیز هستند. روان درمانی حمایتی با تقویت  دفاعها، بهره گیری از نقاط قوت ، همدردی با ناراحتی، تبین دوره ی افسردگی، فراهم ساختن زمینه های تغییر و دادن قوت قلب به بیمار که بهبودی به موقع نصیب او خواهد شد، به وی یاری می رساند.

2 روان درمانی پویا:

روان درمانی  پویا بر آن است تا تعارض های ناهشیار حل و فصل نشده ای را که می توان به افسردگی به افسردگی منجر گردد درک می کند اغلب گفته می شود که افسردگی ناشی از خشم فروخورده است و اگر به بیمار کمک شود تا احساسات خشمگینانه ی خود را بفهمد و با آن برخورد مناسب تری داشته باشد ممکن است از افسردگی نجات یابد. تعبیر * تداعی آزاد و بررسی شرایط گذشته ، تکنیک های مهمی برای روان درمانی به شیوه روان کاوه هستند. روان درمانی پویا می تواند در یک محدوده ی زمانی – ازچند ماه تا چندین سال – ادامه یابد.

3 روان درمانی میان فردی:

این روش از تکنیک های روان درمانی پویا و حمایتی استفاده می کند از آن جا که افسردگی در مضمون روابط و مناسبات روی می دهد بر درک و بهبود مهارتهای مناسباتی بیمار تاکید می شود. هدف کاستن از نشانه های افسرده ساز بهبود حرمت نفس و کمک به بیمار است تا راهکارهای جدیدی برای بهیود عملکرد اجتماعی و میان خود به کار گیرد.

4 روان درمانی شناختی رفتاری

روان درمانگرهای شناختی – رفتاری با توجه دادن بیماران به شناختها یا افکار منفی که درباره خود جهان و آینده دارد به آنها کمک می کند. اشخاص افسرده اغلب خود را عیب دار می دانند. افراد افسرده نیمه خالی لیوان را می بینند و زندگی را سخت و طاقت فرسا و بی وفا می یابند. آنها حوادث مبهم و دو پهلوییی را که در نظر دیگران خشی و حتی مثبت است تفسیرهای منفی می کنند. روان درمان گرهای شناختی معتقدند افکار منفی که این افراد دارند می توانند به سرعت به افسردگی شتاب بخشند و آن را دائمی کنند. روان درمانی شناختی – رفتاری بر بیمارانی که از افسردگی خفیف و متوسط رنج می برند تاثیر بسیار خوبی دارد ، اما به تخفیف افسردگی های شدید کمکی نمی کنند.

5 – رفتار درمانی:

بیماران افسرده رفتارهایشان تغییر می کند و رفتار درمانی بر آن است مه با بازیگردان انگاره های رفتاری به حالت نرمال ، از شدت افسردگی بکاهد این روش به بیماران کمک می کنند تا رفتارهای نرمال و غیر افسرده را افزایش دهند تا بتوانند تقویت های مثبت را از افکار و احساسات مرتبط با انگاره های رفتاری نرمالتر دریافت دارند. . از روش های رفتاری برای این منظورها استفاده می شود: افزایش فعالیتهای لذت بخش، تخفیف یا به حداقل رساندن آثار حوادث ناخوشایند، پاداش بیشتر برای رسیدن به هدف ها ، افزایشمهارت های اجتماعی ، استفاده ی موثرتر و کارا تر  از زمان و ایجاد روش های شناختی مشابه با روش هایی که در شناخت درمانی رسمی مورد استفاده قرار می گیرد. اغلب بررسیهای انجام شده نشا می دهد. که روش رفتار درمانی برای درمان افسردگی از صورت ندادن اقدام درمانی سودمندتر  است.

( افسردگی و درمان آن مهدی قراچه داغی صفحات 51 تا 57 به طور خلاصه)

B: درمان دارویی:

 داروهای ضد افسردگی مهمترین وسیله درمان افسردگی عمده به شمار می آیند که در ضمن به درمان افسردگی های با شدت کمتر هم کمک می کند تشخیص دقیق افسردگی گامی ضروری در فرآیند انتخاب داروها مناسب و یا سایر روش های درمانی است که باید تاریخچه ی زندگی بیمار به طور کامل بررسی شود معاینات جسمانی و آزمون های آزمایشگاهی اغلب برای انتخاب درما افسردگی ضرورت دارند داروهای ضد افسردگی، به گروه های مختلفی تقسیم می شوند. داروهای ضد افسردگی از خانواده ی تری سیکلیک ها ( داروهای سه حلقه ) و داروهای جدیدی با ساختارهای شیمیایی متفاوت با اثر بخشی مشابه، داروهای عمده و اصلی ضد افسردگی هستند از آن جهت به این داروهای ضد افسردگی سیکلیک می گویند که در ساختار خود یک یا چد حلقه دارند. خانواده ی دیگری از داروهای ضد افسردگی باز دارنده های اکسید از تک آمین هستند. لیتیوم که بیشتر برای درمان مانی و افسردگی مورد استفاده قرار می گیرد برای مواردی نیز که افسردگی تنها رخ دهد قابل استفاده است. اغلب عوارض جانبی  داروهای ضد افسردگی نارحتیهای جزئی تولید می کنند که شدت بسیاری از آنها به مرور و با عادت کرد بیمار به مصرف دارو تخفیف می یابد.

افسردگی اگر به حد روان پریشی برسد ( وقتی بیمار توهم یا هزیان را به نمایش می گذارد) اغلب به روش درمان با تشنج الکتریکی و یا تجویز دازوی ضد افسردگی به همراه یک داروی ضد روان پریشی مانند کلرپرومازین هالوپریدول یا تیوتیکشن نیاز است. تنها داروی ضد افسردگی که می تواند بر افسردگی، روان پریشانه به تنهایی اثر بگذارد، آموکساپین است . ( افسردگی و درمان آن دکتر جان اچ گریست ترجمه ی مهدی قراچه داغی خلاصه صفحات 59، 60، 61)

 اکثر مطالعات حاکی از آن است که ترکیب روان درمانی و دارو درمانی موثرترین درمان برای اختلالات افسردگی است. از جمله داروهای دیگر می توان از مهار کننده های اختصاصی باز جذب سروتونین ها از قبیل فلوکسیتین و سیتالوپرام نام برد.

C: نور درمانی: این نوع درمان برای بهبود افسردگی فصلی به کار می رود اما اگر افسردگی فصلی شدید باشد نور درمانی با دارو درمانی همراه گردد.

D: شوک درمانی: این شیوه در موارد زیر به کار می رود:

1_ افسردگی بیمار با درمان دارویی از بین نرفته باشد.

2 - بیمار قادر به تحمل داروهای افسردگی نباشد.

3- بیماری چنان شدید باشد که به درمان سریع نیاز باشد مثلاً زمانی که بیمار فکر خودکشی دارد.

(http://wwww. Ravanyar.com/Depression.asp)

 

 

 

 

منابع

1 – سادوک: بنجامین جیمز ، دستنامه ران پزشکی بالینی ، ترجمه محسن ارجمند، تهران، انتشارات ارجمند، 1385.

2 – سادوک، بنجامین جیمز ، چکیده روان پزشکی بالینی، ترجمه ی مهدی قراچه داغی، تهران ، نشر قطره، 1382

3 – مهریار ، امیر هوشنگ، افردگی، تهران انتشارات رشد 1373

4 –میچل، راس، افسردگی، ترجمه ی دکتر وحید روان دوست، مشهد، انتشارات قدس رضوی، 1369

5 – گریست، جان هوت، افسردگی و درمان آن ، ترجمه مهدی قراجه داغی، تهران، نشر قطره، 1382

6 - میچل، راس، افسردگی، ترجمه ی غلامرضا خواجه پورتادوانی، نشر مینا، 1369

7 – yahoo/ سایت پزشکان بدون مرز/ مهارت های مقابله با افسردگی صفحه اول

(http://www.pezeshk.us/?p=10647)

 8 - yahoo/ سایت پزشکان بدون مرز/پایگاه اطلاع رسانی اخبار پزشکی ایران و جهان/ افسردگی پس از زایمان. صفحه اول                                       www.pezeshk.us

 

 

 

نوشته شده توسط مصطفی نجفی در 11:2 |  لینک ثابت   •