چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۷
اختلال کمبود توجه بيش فعالي در کودکان
زمان تشخيص ADHD :
ADHD اغلب در سن 6تا12 سال تشخيص داده مي شود، اگر چه در سنين پايين تري (درحدود3 سالگي) شروع شده اند. در سنين 6تا12 سالگي تشخيص به دليل اينکه نشانه هاي ADHD در مدرسه بارزتر هستند، راحت تر است. اما در کودکان کمتراز 6 سال به دليل اينکه نشانه هاي مي توانند به طور دوره اي درطول رشد طبيعي نيز رخ دهند، مشکل است.
تشخيص ADHD براساس آزمايشات پزشکي مانند اسکن مغزي و... وبراساس ملاکهاي تشخيصي انجمن روان پزشکي آمريکا ( APA) و همچنين براساس مشاهدات رفتاري کودک توسط والدين، معلمين مدرسه وساير کساني که به طور مرتب با کودک در تماس هستند، انجام مي گيرد.
توصيف نشانه هاي اصلي ADHD:
نشانه هاي اصلي اختلال کمبود توجه بيش فعالي (ADHD) را مي توان درسه گروه طبقه بندي کرد:
الف) توجيهي:
اغلب کودکان مبتلا به کمبود توجه بيش فعالي داراي مشکلاتي در قلمرو توجه هستند اگرچه مکانيزم دقيق اين مشکلات هنوز مشخص نيست اما پاره اي از محققان، انحراف توجه را معياراصلي اين اختلال تلقي مي کنند، وآن را يکي از علل بنيادي مشکلات کودکان در پيگيري دستورالعمل هاي لازم براي به پايان رساندن وظايف محوله مي دانند.
دراين کودکان درمقايسه با همسالانشان، بي نظمي، آشفتگي و فراموشي بيشتر ديده مي شود. والدين ومعلمان دائما شکايت مي کنند که اين کودکان از گوش کردن به صحبت ها ناتوان اند، تمرکز ندارند وبه راحتي دچار حواس پرتي مي شوند. اين کودکان اصرار در انجام کارهاي کسل کننده دارند و يک کار را به طور پيوسته تکرار مي کنند وکمتر احتمال دارد که به فعاليت ناتمام قبلي باز گردند.
پاره اي از پژوهشگران به مشکلات حفظ حالت توجه دراين کودکان تاکيد مي کنند. براي مثال اگر در خلال خواندن يک کتاب رويدادي اتفاق مي افتدو موجب شود تا شما دست از خواندن بکشيد، توجه شما منحرف شده است، اما اگر 10دقيقه پس از آغاز خواندن، احساس کنيد که نمي توانيد به خواندن ادامه دهيد مي توان از مشکلات حفظ حالت توجه سخن به ميان آورد.
ب) بيش فعالي:
والدين ومعلمان، اين کودکان را به منزله کودکاني توصيف مي کنند که بيش از حد پرجنب وجوش بوده وبه گونه اي اغراق آميز کنجکاوند، " آرام و قرار ندارند"، " جاي خود بند نمي شوند" و" طوري عمل مي کنند که گويي يک موتور آنها را به حرکت در مي آورد."
بيش فعالي ممکن است به صورت بي قراري، دويدن وجهيدن بالاو پايين پريدن در موقعيت هاي نامرتبط، ناتواني در ساکت ماندن، بيش از حد حرف زدن خود را نشان دهد.
درپاره اي موارد، بيش فعالي تا حدي درنوجواني کاهش پيدا مي کند،اما گاهي نيزاين نشانه ها تا دوران بزرگسالي باقي مي مانند.
ج) تکانشگري:
منظور از تکانشگري،انجام يک عمل بدون فکر وتامل در مورد آن عمل ونتيجه آنست، به عبارتي به عقيده بارکلي برانگيختگي دراين کودکان، ناتواني در فکر آن قبل از انجام يک عمل نيست، بلکه "انجام يک عمل، پيش از آنکه مدت زماني را به فکر کردن اختصاص دهند است.
اين کودکان، اختلال خود را به صورت بي تابي، مشکل در پاسخ هاي تاخيريافته و ارائه پاسخ قبل از کامل شدن سوال، آشکار مي کنند. اين مبتلايان در رعايت نوبت مشکل داشته ومرتبا وسط حرف و کارهاي ديگران مي پرند يادر زمان نامناسب وارد صحبت مي شوند، اشيا» ديگران را ازدست آنها مي گيرند وبه چيزهايي دست مي زنند که اجازه دست زدن به آنها را ندارند.
انواع الگوهاي ADHD:
درسال 1994، اختلال کمبود توجه بيش فعالي رادر سه سنخ يا الگو طبقه بندي کردند که هريک از آنها، ويژگيها ونشانه هاي رفتاري مرتبط به خود را دارند. اين سه سنخ عبارتند از الف) سنخ بي اعتنا (بي توجه ب) سنخ بيش فعال - تکانشي ج) سنخ ترکيبي
سنخ بي اعتننا (بي توجه)، داراي نشانه هايي ازاين قبيل است:
-1 ناتواني براي توجه به جزئيات يا تمايل به انجام اشتباهاتي در تکاليف مدرسه و ياساير فعاليت هاي که در اثر بي دقتي رخ مي دهد.
-2 مشکل در حفظ توجه براي انجام وظايف ويا فعاليت ها.
-3 مشکل در گوش دادن به صحبت هاي ديگران.
-4 ناتواني در پيروي از دستورالعمل ها.
-5 مشکل در سازمان بندي کردن.
-6 اجتناب يا عدم تمايل براي انجام وظايفي که نيازمند تلاش ذهني است.
-7 تمايل يا گرايش به گم کردن اشيا»، اسباب بازي ها، دفترچه مدرسه يا تکاليف مدرسه.
-8 حواس پرتي.
-9 فراموش کردن فعاليت هاي روزانه.
* در سنخ بيش فعالي - تکانشي، کودک ويژگيها ونشانه هاي رفتاريي را از خود نشان مي دهد که عبارتند از:
-1 بيش از اندازه صحبت کردن.
-2 پاسخ به سوال قبل از اتمام سوال.
-3 ناتواني در نشستن در روي صندلي خود.
-4 بي قراري يا ول خوردن.
-5 ناتواني در منتظر ماندن براي رسيدن به نوبت.
-6 قطع کردن صحبت هاي ديگران ويا بدون اجازه وارد شدن.
-7 رفتار کردن به گونه اي که گويي درحال رفتن هستند.
-8 ناتواني درانجام بازي هاي بي سروصدا و آرام.
-9 بيش از اندازه دويدن يا بالا رفتن ازميزوصندلي.
اما سنخ ترکيبي، در برگيرنده هردو سنخ بي اعتنا( بي توجه) وبيش فعال - تکانشي است ونسبت به ساير سنخ ها رايج تر است.
ملاک هاي تشخيصي:
الف) نشانه هاي اختلال بايد در زمان حاضر در سطحي باشند که بيشتر از انتظار ما براي يک مرحله رشد طبيعي باشد به عبارتي اين رفتارها بايد در مقايسه با بچه هايي در سنين مشابه شديدتر باشد.
ب) کودک بايد رفتارهاي يکي از سه سنخ نام برده را قبل از 7سالگي نشان دهد.
ج) رفتارها بايد براي مدت6ماه دوام داشته باشند.
د) رفتارها بايد دربيش ازيک موقعيت ( حداقل 2 موقعيت) رخ دهند. به عنوان مثال درخانه ومدرسه يا در مدرسه ومطب پزشک و...
چ) بروز اين رفتارها نبايد به دليل استرس درمحيط زندگي فرد باشد چرا که دربرخي از شرايط از قبيل: طلاق، بيماري، تغيير محل سکونت يا مدرسه ويا ساير رويدادهاي مهم زندگي، احتمال اينکه کودک به طور ناگهاني فعال يا فراموشکار شود، وجود دارد.
ح) گاهي ناتواني يادگيري، افسردگي، اختلال اضطرابي و... به واسطه ADHD اشتباه گرفته مي شوند. آنها حتي ممکن است با ADHD رخ دهند که اين امر مي تواند تشخيص اوليه را مشکل سازد.
ويژگي هاي باليني:
شروع اختلال ADHD ممکن است درشيرخوارگي باشد. چنين شيرخواراني زياد گريه مي کنند، از دامان مادر فرار مي کنند، لگد مي زنند، جيغ مي کشند، درمکيدن دچار مشکل اند ونسبت به محرک ها بسيار حساسند وتحت تاثير سروصدا، نور، تغييرات درجه حرارت، ويا ساير تغييرات محيطي دچار آشفتگي مي شوند. گاهي نيز، برعکس چنين بچه هايي شل وبي حال هستند، اکثراوقات مي خوابند وبه نظر مي رسد که درماه اول زندگي رشد آهسته اي دارند. هرچند، در مورد اين بچه هاي شيرخوار پرتحرک بودن، کم خوابي وزياد گريه کردن معقول تر است. در مدرسه، کودکان ADHD ممکن است به سرعت پاسخ به سوالات امتحاني را شروع کرده اما پس از جواب دادن به يکي دوسوال دست از فعاليت بردارند. چنين کودکاني غالبا تحريک پذيري انفجارگونه اي را نشان مي دهند. اين تحرک پذيري را ممکن است محرک بي اهميتي که موجب سردرگمي وترس آنها شده است به وجود آيد. اغلب ازنظر هيجاني بي ثبات بوده و به آساني گريه يا خنده را سر مي دهند، و خلق و عملکرد آنها نيز متغير وغيره منتظره است.
اما خصوصياتي که بيش از همه در اين کودکان مشاهده مي شود، به ترتيب شيوع عبارتنداز: -1 بيش فعالي -2 اختلال حرکتي - ادراکي -3 بي ثباتي هيجاني -4 کمبود هماهنگي کلي -5 اختلالات توجه (محدوديت ميدان توجه، حواس پرتي، تکرار ودرجازدن، ناتواني در تکميل کارها، بي توجهي، ضعف تمرکز) -6 رفتار ناگهاني( اقدام قبل از انديشيدن، تغييرات ناگهاني فعاليت، فقدان سازمان، بي قراري واز جا پريدن در کلاس درس) -7 اختلالات حافظه وتفکر -8 ناتواني هاي خاص يادگيري -9 اختلالات تکلم وشنوايي -10 نشانه هاي عصبي مبهم وبي نظمي هاي الکتروآنسفالوگرافيک.
تقريبا 75درصد کودکاني که چنين تشخيصي دريافت مي کنند علائم رفتاري پرخاشگري و نافرماني را به طور نسبتا ثابت نشان مي دهند. اما درحالي که نافرماني و پرخاشگري به طور کلي با روابط معيوب خانوادگي مربوط است، بيش فعالي بيشتر با درنگ هاي مربوط به رشد در هماهنگي حسي - حرکتي، زباني و اختلال علمکرد در آزمون هاي شناختي مستلزم تمرکز مي باشد، رابطه دارد.
از نظر مسائل تحصيلي، هم از نظر يادگيري وهم رفتاري مشکل دارند. اين مسائل گاهي از اختلالات خاص يادگيري يا زبان که مربوط به رشد هستند، يااز حواس پرتي کودک و کم توجهي وي که موجب کندي کسب و مطالب وذخيره سازي و ابراز معلومات کودک خواهد بود، ناشي مي گردند.
شيوع:
اختلال کمبود توجه - بيش فعالي تقريبا درسراسر جهان در حدود 1/2 درصد تا 6/7درصد برآورد مي شود. اما برآورد دقيقي ازاين اختلال وجود ندارد. شايد بخشي از آن، بخاطر تفاوت در منابع تشخيصي و اختلال بين متخصصين باشد. بررسي ها وپژوهش ها حاکي از آنند که ميزان بروز ADHD در پسران به مراتب بيشتر ازدختران 2به 1 مي باشد.
ازميان نشانه ها و سنخ هاي ADHD، عدم توجه رايج ترين نوع در دختران و بروز بيش فعالي در پسران شايع تر است بطوري که ميزان پيش فعالي در پسران 3 تا 5 برابر بيشتر از دختران است وشايد اين مسئله با وضع جسماني وساختمان بدني کودک در ارتباط باشد.
اما نکته اي را که نبايد فراموش کرد اين است که ميزان شيوع ADHD با دامنه سني هم درارتباط است. براي مثال ميزان شيوع اختلال در سنين 6تا12 سالگي در دختران در حدود 2تا3 درصد درپسران درحدود 6تا9 درصد است اما در دوره نوجواني اين ميزان در دختران به 1تا2درصد و پسران به 3تا4/5 درصد مي رسد.
سيروپيش آگهي
سراختلال بسيار متغير است به عبارتي ممکن است علائم تا نوجواني يا جواني ادامه يابند، ممکن است در سن بلوغ فروکش کنند، يا ممکن است که بيش فعالي ناپديد شود، اما پايين بودن فراخناي توجه و مشکلات کنترل تکانه، ادامه يابد. بيش فعالي معمولا نخستين علامتي است که از بين مي رود وحواس پرتي آخرين آنهاست. بهبود قبل از 12 سالگي معمولا ديده نمي شود. اگر بهبود روي دهد معمولا بين سنين 12تا20 سالگي است. در حدود 25درصد کودکان ADHD، بزهکار را در دوران نوجواني يا اختلال شخصيت ضد اجتماعي را در دوران بزرگسالي ويا هردو شق را نشان مي دهند، اما ظاهرا در چنين مطالعاتي اختلال سلوک يا اختلال بي اعتنايي مقابله اي هم درکار بوده است.
کودکان مبتلا به ADHD که علائم آنها تا نوجواني ادامه مي يابد در خطر بالاتري براي ابتلا به اختلال سلوک قرار دارند. حدود 50درصد کودکان مبتلا به اختلال سلوک، در بزرگسالي اختلال شخصيت ضد اجتماعي پيدا مي کنند. در مجموع، فرجام ADHD در کودکي به نظرمي رسد تابع ميزان اختلال سلوک پايدار وعوامل خانوادگي نابسامان ومتشنج است. مهم ترين نتايج ممکن است با تخفيف پرخاشگري کودک واصلاح هرچه سريعتر عملکرد خانوادگي بدست آيد.
سبب شناسي
درحالي که علت شناسي اين اختلال تا حدزيادي ناشناخته است اما شواهي حاکي به وجود اختلال در عوامل نوروبيولوژيکال( عصب - زيست شناسي) وجود دارد.
عوامل ژنتيکي، نابهنجاري هاي نوروتر انسميتري، سوخت وساز نامتعارف گلوکز درمغز و نابهنجاري در لوب پيشاني از جمله عوامل ديگري هستند که همگي به عنوان دلايل احتمالي براي بروز ADHD مطرح هستند.
پژوهشي نيز نشان داده است که مادري که از سيگار، الکل يا ساير مواد در طول بارداري استفاده مي کند ممکن است ريسک ADHD را افزايش دهد.
اما تاکنون، به نظر مي رسد که بيشترين عامل خطر براي افزايش اختلال بيش فعالي - کمبود توجه (ADHD) داشتن زمينه ژنتيکي است.
بطوري که در موارد عوامل ژنتيکي، مطالعات داروشناسي وتصوير سازي نوروني و... حاکي از آنند که به دليل نقص ژنتيکي، در سيستم نوروترانسميتري يا به طور دقيق تر در مسيرهاي دوپامينرژيکي اختلال وجود دارد.
اما در مورد عوامل اجتماعي ومحيطي شواهد محدودي ديده مي شود به عبارتي اگرچه روش هاي ترتيبي معين ممکن است در چگونگي آشکار سازي نشانه هاي ADHD تاثير بگذارند ولي دليل ايجاد ADHD نيستند.
درمان
اگرچه بهبودي کامل براي ADHD وجود ندارد، ولي درمان مي تواند به کنترل نشانه ها کمک کند.
* به طور کلي درمان ADHD را مي توان به دودسته تقسيم نمود:
الف) درمان دارويي، که شامل استفاده از:
-1 داروهاي محرک CNS مانند دکستروآمفتامين (Dexebrine)، ريتالين(Ritalin) و پمولين(Cylert)، که در 75درصد موارد علائم را کاهش مي دهند وبه عنوان داروهاي انتخابي اول براي درمان ADHD محسوب مي شوند. سازمان نظارت برخوراک ودارو (FDA)، دکستروآمفتالين را براي کودکان 3 ساله و بزرگتر و ريتالين را براي کودکان 6 ساله و بزرگتر پذيرفته است. اين داروها رايج ترين داروها در اين مورد هستند، ولي مکانيزم دقيق عمل داروهاي محرک ناشناخته مانده است.
-2 داروهاي ضد افسردگي، مانند ايمي پرامين، دزي پرامين و نورتريپ تلين در صورت عدم تاثير داروهاي محرک مي توانند مفيد واقع شوند.
-3 داروهاي ضد اختلالات رواني شديد که زماني ساير داروها مفيد واقع نشدند وعلائم شديد پرخاشگري هم وجود داشته باشد، مي توانند مفيد باشند.
ب) درمان هاي روان شناختي
اين گونه درمان ها شامل درمان هاي چند وجهي براي کودک وخانواده است و شامل روان درماني فردي، خانواده درماني وآموزش ويژه( خصوصا اگر اختلال ويژه مرتبط با رشد وجود داشته باشد)، است اين مداخلات در انواع متوسط و شديد ADHD که با خطر بزهکاري همراه است اهميت اساسي دارد.
دراينجا بد نيست به روش درماني ديگري که در مورد ADHD به کار برده مي شود نيز اشاره داشته باشيم، اين روش شامل مديريت رفتار، آموزش مهارت هاي اجتماعي و مشاوره است که تحت عنوان مداخلات رفتاري ناميده مي شود.
اين نوع درمان مبتني برخانواده و نشانه هاي رفتاري کودک است، ودر تربيت کودکان ADHD به والدين، معلمان وساير بزرگسالاني که عهده دار مسئوليت کودک هستند، کمک مي کند. برنامه هاي درماني مداخلات رفتاري، به ايجاد روال ها و قواعد رفتاري وبازبيني دقيق در مورد نحوه پاسخگويي کودک به اين قواعد تاکيد مي کند. بررسي ها حاکي از آنند که اين نوع درمان تاثيرات بيشتري را از تکنيک هاي درمان شناختي دارد چرا که درمان هاي مبتني برشناخت بيشتر به تغييرات رفتاري از طريق خودهدايتي تاکيد دارد درحالي که کودک با ADHD تقريبا فاقد مهارت هاي لازم براي تغيير رفتارش است ونيازمند کمک و راهنمايي يک فرد بزرگسال است.
مداخلات رفتاري همانطورکه ذکر شد در برگيرنده موارد زيراست:
الف) مديريت رفتار:
دراين شيوه از طريق پاداش دادن منظم و محروم کردن مي توان به کودکي با ADHD کمک کرد تا رفتارهاي مقتضي در کلاس درس وخانه را ياد بگيرد.
والدين مهارت هاي مديريت رفتار را طي 6الي 12جلسه مشاوره 1تا2 ساعته که درهرهفته برگزار مي شود، مي آموزند.
ب) آموزش مهارت هاي اجتماعي
اين تکنيک ها به کودک کمک مي کند تا ياد بگيرد که کمتر خشمگين وتکانشي شود، به عبارتي خشم خود را اداره کرده وبه شيوه پسنديده تري از لحاظ اجتماعي رفتار کند.
ج) مشاوره
مشاوره در برگيرنده خانواده درماني نيز هست. تمامي اعضاي خانواده مي توانند از روش هاي آموخته شده براي کمک به کودکي با ADHD استفاده کنند.
پس بطور کلي، درمان ADHD مي تواند به کنترل نشانه ها کمک کرده وبه کودک اجازه رشد وتکامل را به طور طبيعي بدهد. درمان همچنين مي تواند ميزان محروميت، دلسردي وشکستگي را که اين افراد درسراسر زندگي شان تجربه مي کنند، کاهش دهد.
پيشگيري
تاکنون روش شناخته شده اي براي پيشگيري از اختلال کمبود توجه - بيش فعالي پيدا نشده است. اما اجتناب از مصرف الکل، مواد و دخانيات وساير مسائل بهداشتي در دوران بارداري مي تواند تا اندازه اي از بروز رفتارهاي مشابه ADHD در کودک جلوگيري کند.
ساير روشها وشيوه هايي که مي تواند به کودک ADHD کمک کند تا مشکلات کمتري دريادگيري وتوجه بيش داشته باشد شامل موارد زير مي شود:
-1 مراقبت هاي پزشکي مناسب وعادات بهداشتي عملي در طول بارداري .
-2 يادگيري وبه کار بردن مهارت هاي تربيتي مناسب.
-3 به حداکثر رساندن مهارت هاي توجه ويادگيري کودک پيش دبستاني از طريق مطالعه کردن وفراهم نمودن تجارت يادگيري جديد براي وي مانند استفاده از بازي هاي فکري ( مانند: پازل ها) وبازي هايي که نيازمند تمرکز وتوجه است، بجاي تماشا کردن برنامه هاي تلويزيون.
چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۷
شيوه “تغذيه درماني” در بیماری بيشفعالي کودکان ، بسیار مفید است
|
هنگامي كه “ريتا” ده سال تلاش براي پي بردن به مشكل پسرش را به ياد ميآورد، اشك بر گونههايش جاري ميشود، اما وقتي توضيح ميدهد تغيير رژيم غذايي چطور مشكل او را برطرف كرد لبخند بر لبانش نقش ميبندد. شيوه “تغذيه درماني” در بيشفعالي بسیار مفید است ، خانم ريتا (مادر یکی از این کودکان ) ، پيوسته شاهد نوسانات رفتاري پسرش كريستوفر ميان بيش فعالي و بيفعاليتي بود تا آنكه حذف چند ماده غذايي شامل شير و غلات از رژيم غذايي او وضعيت را عوض كرد. كريستوفر اكنون يك نوجوان طبيعي ۱۴ساله و يكي از ۲۳كودكي است كه از اختلالات بيش فعالي رنج ميبردهاند. اين كودكان در سالهاي ۱۹۹۷-۱۹۹۶در شهر استاوانگر در شمال غرب نروژ تحت رژيم غذايي بدون شير قرار گرفتند و گروهي از محققان و مربيان رشد و نمو آنها را تحت نظر قرار دادند. اين گروه به منظور اثبات فرضيه “كار لودويگ رايشلت” دانشمند اهل اسلو اين تحقيق را انجام دادند. بر اساس اين فرضيه يك اختلال سوخت وسازي تجزيه برخي پروتيينها از جمله كازيين را دشوار ميسازد. كازيين پروتيين موجود در شير است و همان مادهاي است كه فرايند پنيرسازي را ميسر ميسازد. اين اختلال سوختوسازي ميتواند به بروز اختلالات رواني نظير اختلال بيش فعالي و كمبود توجه ADHDبينجامد. “ماگنه نودلند” مربي مخصوصي كه به هدايت اين برنامه تغذيهاي كمك كرده است ميگويد والدين يكي از كودكاني كه چند روز پيش تحت اين رژيم غذايي قرار داده شد، پس از گذشت تنها چند روز تغيير چشمگير و مثبتي را در فرزندشان مشاهده كردهاند. همه اين ۲۳كودك كه در زمان شروع تحقيق ۴تا ۱۱سال سن داشتند مشكوك به بيش فعالي و كمبود توجه بودند و ميزان پپتيدها در ادرارشان غيرطبيعي بود. تجمع پپتيدها كه تركيبات حاوي دو يا چند اسيد آمينه هستند نشانه فقدان يا عدم فعاليت آنزيمي است كه وجود آن براي تجزيه كامل برخي پروتيينها ضروري است و اين موضوع ميتواند تاثيري نظير مواد مخدر بر مغز بگذارد. مطالعات بينالمللي زيادي اين اختلالات پروتييني را با موارد اوتيسم و شيزوفرني مرتبط شناختهاند. شمار روزافزوني از مطالعات نيز به ارتباط برخي موارد بيش فعالي كمبود توجه با مشكلات گوارشي اشاره كردهاند. با اين حال اين فرضيه در محافل پزشكي با ترديدهاي زيادي مواجه شده است بطوري كه بسياري از پزشكان معتقدند داروهايي نظير ريتالين بهترين راه درمان اين اختلال است. نودلند اذعان ميكند اين طرح با تمام استانداردهاي علمي مطابقت ندارد و مشكل اصلي را فقدان مطالعات جامعه درمورد شمار كودكان بيش فعال ميداند كه ميزان پپتيدها در ادرار آنها غيرطبيعي است. او ميگويد اگر فقط ۱۰درصد كودكان دچار عدم توازن پروتيين باشند، هيچ دليلي وجود ندارد كه تمام مبتلايان به بيش فعالي كمبود توجه را تحت يك رژيم غذايي قرار دهيم. كودكان شركتكننده در اين تحقيق در سال اول شروع مطالعه تحت يك رژيم غذايي سخت بدون كازيين قرار گرفتند كه نتايج بسيار مثبت بود. ۲۲خانواده از ۲۳خانواده بهبودهاي واضحي را در رفتار و تمركز حواس فرزندانشان گزارش كردند. شماري از كودكان به دلايل مختلفي از ادامه رژيم غذايي سرباز زدند و برخي تحت درمان دارويي قرار گرفتند. اما پس از گذشت هشت سال، شش كودك همچنان از مصرف تمام انواع لبنيات خودداري ميكنند و در برخي گلوتن كه در گندم، چاودار، جو، و تا حدودي جو دوسر يافت ميشود حذف شده است. نودلند ميگويد تفاوت روشني بين كودكاني كه رژيم غذايي را ادامه دادند و كساني كه رژيم خود را متوقف كردند مشاهده ميشود. كريستين فاس يكي از مربيان شركتكننده در اين مطالعه ميگويد به عنوان يك معلم وقتي ميبينم كودكاني كه تا ديروز نميتوانستند چيزي بياموزند، اكنون آماده يادگيري هستند، عميقا شاد ميشوم. او به طور نمونه آزمون كتبي يك پسر شش ساله را كه در اين تحقيق شركت داشته است مطرح ميكند. از اين كودك كه به طور غيرداوطلبانه رژيم غذايي خود را قطع و اقدام به خوردن شير كرده بود، خواسته شد اعداد را بنويسد. نتايج خطوط كج و معوج و ناخوانا بود. دو روز بعد دوباره رژيم غذايي بدون كازيين از سرگرفته شده و امتحان تكرار گرديد، اين بار ۴عدد واضح در يك خط صاف قابل مشاهده بود. آن-ماري نيوسبرگ كه در اين مطالعه همكاري داشته است ميگويد در آزمونهاي هوش قبل و بعد از رژيم غذايي، نتايج بسيار متفاوتي بدست آمده است. يكي از كودكاني كه همچنان شير و گلوتن نميخورد، سيگ بيورن ۱۷ساله است. او ميگويد هر گونه سهلانگاري در تغذيه بر عملكرد تحصيلي او تاثير ميگذارد. اين نوجوان، زماني كه يك ماده غذايي را كه نبايد بخورد مصرف ميكند، تمركز حواس برايش بسيار سخت ميشود. او درحالي كه تكهاي از كيك هويج بدون شير و گلوتن ميخورد، ميگويد هميشه قبل از امتحانها به دقت رژيم غذايياش را رعايت ميكند. او كه در دوران پيش دبستاني يك كودك بيش فعال و دچار كندي رشد و نمو بوده است، اكنون جزو بهترين دانش آموزان كلاس است. گرته مادر او شروع پيشرفت فرزندش را كند توصيف ميكند و ميگويد در آغاز يادگيري برايش بسيار دشوار بود، اما در دوران متوسطه بسيار پيشرفت كرده است. گرته و ريتا تمايلي به افشاي نام خانوادگي خود ندارند چرا كه بيش فعالي باعث خجالت افراد ميشود. گرته ميگويد با رعايت رژيم غذايي اين كودكان شبيه ساير همسالان خود هستند. صدها كودك نروژي مبتلا به اختلال بيش فعالي كمبود توجه در سالهاي اخير تحت رژيم غذايي بدون شير قرار گرفتهاند. اما به گفته فوسه بسياري از پزشكان، والدين را از وجود چنين شيوه درماني مطلع نميكنند. گرته ميگويد ما ميخواهيم وجود چاره ديگري را براي درمان بيش فعالي به اطلاع مردم برسانيم. والدين براي كسب اين اطلاعات بايد جستجوي زيادي كنند. او ميافزايد منظور من به عنوان يك مادر اين است كه مردم قبل از رو كردن به درمان دارويي، شيوه تغذيهاي را در مورد فرزندشان آزمايش كنند. | ||
چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۷
سایکوپاتولوژی و اختلالات رفتاری درعقب ماندگی ذهنی
سایکوپاتولوژی و اختلالات رفتاری درعقب ماندگی ذهنی
|
افراد خاصی که عقب ماندگی ذهنی (MR) دارند، مهارتهای درمانی و تشخیصی را در کلینیک های بهداشت روانی به مبارزه طلبیده و با آنها مقاومت می کنند. اتیولوژیMR غالبا پیچیده است و شامل عمل متقابل بین فاکتورهای بیولوژی، فرهنگی- اجتماعی و روانی می باشد. آن نشان داده است که عقب ماندگان ذهنی یک ریسک بزرگتری برای اختلالات تکاملی- روانی که منجر به پایین آمدن تواناییهای سازگاری با افراد دیگری می شود، دارند وشیوع بالاتری از آسیب CNS را دارند و علی الرغم این حقیقت که خیلی از عقب ماندگان ذهنی ممکن است در یک وضعیت ریسک بالاتری برای اختلالات رفتار تکاملی (developing behavioral ) یا سایکوپاتولوژیکال قرار داشته باشند. Malone & Campble یافتند که عقب ماندگان ذهنی بیشتر در جمعیت بیماران روانی تحت بررسی هستند. این افراد غفلت شده (Neglected) نیاز به یک دسترس مساوی به سرویس های بهداشت روان به خوبی سرویس های کلینیکی مشکلات روانی دارند . کمبود سرویس های روانشناسی برای MR مخصوصا به پرستاران باسابقه کار زیاد ربط دارد. تقسیم کننده های سرویسهایی که تعلیم مناسب بهداشت روانی را بدست می آورند برای درمان افراد MR می توانند در افزایش در دسترس بودن سرویس های بهداشت روانی سهم داشته باشند. در حال حاضر برای کم بودن تحقیق در مورد MR و اختلالات روانی، روان پرستاران می توانند دلایل و مدارکی را برای بهتر فهمیدن بیماران MR با اختلالات روانی تهیه نمایند. این مقاله دربارهMR و اختلالات رفتاری همراه با سایکوپاتولوژی صحبت خواهد کرد. بعلاوه دو کلینیک تشخیصی چگونگی بیماری ها بحث خواهد شد و این دو کلینیک برای تقسیم کننده های روان پرستاری مفید می باشد برای کار با MR که به طور حتمی تشخیص داده نشده اند. MSE و تکنیک های بررسی نورولوژویکی معمولا در فیلد مراقبت سلامتی استفاده می شود. به هرحال مدلهای بررسی توصیف شده در این مقاله برای استفاده اشخاص MR تنظیم شده است، در آخر نیز چهار اختلالات تشخیصی موثر بر تشخیص ها ی پرستاری آدرس داده خواهند شد. مرور مقاله علمی: Bregman درباره شیوع ، ریسک فاکتورها و علایم ویژه کلینیکی اختلالات روانی در میان جمعیت MR تحقیق کرد. میزان شیوع اختلالات سایکولوژیکال بین ۱/۳ و ۲/۳ در میان جمعیت انتخاب شده در جامعه در مقایسه با جمعیت یدون MR تخمین زده شد. سه ریسک فاکتور همراه با سایکوپاتولوژی و MR شامل آسیب نورولوژیکی در اثر Genetic abnormality ، ترومای شدید به سر و اختلالات تشنجی می شد. و همچنین وضعیت های کلینیکی از قبیل رفتار های کلیشه ای (Hand Flapping) و رفتارهای خودآزاری (Head banging) همراه با اختلالات زمینه ای روانی همراه بود. طبق گفته های Roberts شواهدی در دسترس است که بین سایکوپاتولوژی و بیماری ارگانیک مغز در اشخاصی که MR هستند رابطه ای وجود دارند. در میان یافته ها یک دلدل قاطع بر آسیب ساختمانی مغز، IQ پایین Epilepsy که می تواند منجر به اختلال سایکولوژیکی در میان MR گردد، وجود دارد. برای مثال ۴۳% - ۵۳% از عقب ماندگان ذهنی شدید مورد مطالعه، دلایلی بر اختلالات سایکولوژیکی وجود دارد که به وسیله آسیب ساختمانی مغز ،IQ پایین و تشنج به وجود آمده است. این با %۷در جمعیت انتخاب شده با همان اختلالات سایکولوژیکی و نورو آناتومیکی مقایسه شد. اختلالات حرکتی روانی- عصبی نیز در حدود %۵۰از افراد با آسیب تکاملی مغز تخمین زده شد. بعلاوه این یافته ها نشاندادند که اگر شدت عقب ماندگی افزایش یابد، اختلالات حرکتی تکرار شونده در آنها شیوع بیشتری پیدا خواهد کرد. مولفان ادعا کردند که تا حدود %۷۵ از افراد با Severe-profound عقب ماندگی ذهنی در آنها اختلالات حرکتی تکرار شونده، وجود دارند درصدی از اختلالالت حرکتی خاص، کلیشه ای (۶۱%) ، خودآزاری (۴۶%) وسواسی(۴۰%) هستند. این رفتارها که معمولا در این جمعیت ها دیده می شد حاکی از چند نوع اثر از سایکوپاتولوژی است. افراد MR به طور معمول با توجه ناکافی، وسواسی یا اختلالالت دو شخصیتی تشخیص داده می شوند. Campbell & malone درباره شیوع بیماری های همراه وابسته به اختلالات روانی، مشکلات رفتاری و عقب ماندگی ذهنی تحقیق کردند. مولفان یک مرور توصیفی جزئیاتی از مطالعات اپیدمیولوژی و بازدید کلینیکی از بچه های عقب ماندگی ذهنی و بزرگسالان با اختلالالت روانی را تهیه نمودند. در آخر آنها گوناگونی وسیعی از اختلالالت روانی را در جمعیت MR گزارش نمودند. برای مثال اسکیزوفرنی، اختلالات رفتاری و افسردگی به کرات در آنها تشخیص داده شد. شیوع بیماریهای همراه از۱۴.۳% تا ۶۷.۳% وابسته به شدت آسیب مغزی در افراد MR قرار گرفت همچنین بیماری های همراه سایکوپاتولوژی و وضعیت های رفتاری در عقب ماندگان ذهنی به وسیله Vitiello & behar گزارش شده اند. در این مطالعه شیوع بیماری های همراه ۸% - ۱۵% برای اختلالات شدید روانی و بیش از ۵۰% برای اختلالات خفیفتر تخمین زده شد. فوبیا، سایکوز و اختلالات رفتاری در افراد MR نسبت به جمعیت های دیگر شیوع بیشتری داشت. بررسی نورولوژیکی و روانی: تعداد زیادی از فاکتور های تشخیص های افتراقی در بررسی بیماران MR وجود دارد که ارتباط بین رفتارهای ناسازگاری و سایکوپاتولوژی را نشان می دهد.این رفتارها به خصوص به عنوان یک نتیجه شرایط نورولوژیکی و روانی معلوم شده اند. پرستاران حرفه ای بایستی مهارتهای پیشرفته بررسی و ارزیابی را به کار بگیرند و وقتی که با گروه MR که تجربه های اختلالات رفتاری درونی را دارند، کار می کنند. برای به هدف رسیدن تشخیص درست و صحیح این مهارتها بایستی شامل MSE کامل و معاینه نورولوژیکی کامل به خصوص برای جمعیت MR باشد. معاینه نورولوژیکی و وضعیت روحی: Hamar استفاده از معاینه قضاوت ، حافظه، جهت یابی، عاطفه، ادراک و تفکر را وقتی که وضعیت روحی یک شخص MR بررسی می کنیم، سفارش می کند.این وسیله بررسی رفتاری به خصوص برای تعیین روشهای non – verbal بیمارانMR طرح ریزی شده است، وقتی که مرتبطMSE است. این مقولات لیست شده درJomaac به راحتی می توان در تعیین دقت بررسی قرار دادن رفتار بیشتراز سنتی مفید باشد. استفاده از این ابزار بررسی رفتاری برای MSE یک فرد MR کاملا مناسب است زیرا این افراد از نظر Verbal محدودند و قوه درک آنها آسیب دیده است. به عنوان یک قسمت بررسی افراد MR، یک روان پرستار بایستی بطور رویتین مشکلات نورولوژیکی را غربالگری کند.Burns & Syder استفاده از مدل توانایی عملکردی را تشویق نمودند. این مدل به طور اساسی برای بررسی نورولوژیکی، سطح عملکردی فعلی یک فرد، کاهش در توانایی عملکردی و الگوی خارجی و داخلی سازش درنظرگرفته شده بود. به هر حال مولفان درباره اصلاح این مدل بحث می کنند که این شامل تکنیک های ارزیابی نورولوژیکی خاص به منظور تعیین کردن کمبودهای نورولوژیکی در جمعیت MR می باشد. این مدل توانایی عملکردی شامل ۶ طبقه می باشد: هوشیاری، حافظه، فکر، زبان یا صحبت، حرکت، حس و سازگاری همراه ناتوانی. اهمیت این مدل در این است که هر طبقه توانایی مرتب کردن بررسی ها، تغییر داده ها، تعیین تشخیصها را امکان می سازد. بعلاوه این مدل به نگهداری، اصلاح و پیشرفت پایه گذاری شده در مداخلات پرستاری کمک می کنند. چهار موضوع ارزیابی تشخیص: گذشته از معاینات نورولوژیکی و وضعیت روحی(MSE)، یک روان پرستار دانشی را داشته باشد که این دانش می تواند در تشخیص های پیش بینی شده، موثر واقع شود که خود بر شناخت MR موثر است و این می تواند در تشخیص ها ی روان پرستاری موثر باشد. این خود شامل پیچیدگی ذهنی، پوشیدگی روانی- اجتماعی، تجزیه ادراک و اغراق خط پایه (Baseline Exaggeration) می باشد. پیچیدگی ذهن شامل سختی در استنباط مشکلات احساسی است که منجر به کمبود هایی در تفکر انتزعی، در کی و مهارتهای زبان دارای معنی زیاد می گردد که معمولا در مشاهده و زیر نظر گرفتن MR بکار می رود. پوشیدگی روانی اجتماعی به عنوان تجربه های محدود شده اجتماعی تعریف می گردد که می تواند بر ظرفیت نشانه های بیماری های روانی تاثیر بگذارد. برای مثال سیستم های عقیده یک فرد MR که منجر می شود آنها عقیده داشته باشند که بطور تکاملی ناتوان نیستندو می توانند تغییر کنند که این خود به عنوان هزیان بزرگ منش شناخته شده است. نتایج تجزیه ادراک در بیمارانMR، ناتوانی در مقاومت با استرس هاست. به طور معمول بیماران MR شرایط تحت استرس را نیز نمی توانند تحمل کنند. بنابراین رفتار آنها به عنوان افسردگی یا سایکوز تشخیص داده میشود. اغراق خط پایه عبارتست از افزایشی در شدت بد سازگاری مزمن رفتار پس از شروع بیماری روانی بنابراین آن امری اجباری است که رفتار احساسی خط پایه برای یک تشخیص MR پایه گذاری می گردد قبل از آنکه تشخیص های روان شناسی تنظیم گردد. نتیجه: یافته های تحقیقی یکسری نتایج ترکیبی از سایکوپاتولوژیکال و شرایط رفتاری را در جهت MR گزارش نمودند. روش شناسی تحقیقی برای تعیین مشکلات رفتاری و سلامت روان درMR بسیار محدودیت هایی را داشت. شیوع این اختلالات در جامعه MR نامشخص بود و بسیاری از تحقیقات وابسته به بیماری های روانی و MR دیده می شود. برای مثال یک شخص با عقب ماندگی شدید ممکن است یک گوناگونی از رفتارهای ناسازگاری از قبیل خود فلجی (Self Mutliation ) و دیگر رفتارهای کلیشه ای را نشان می دهد. در عوض این رفتارها می تواند با اختلال حرکتی نورولوژیکی که شایع تر است مشکلات روحی، همراه باشد. درمانهای روانی و اداره کسانی که MR هستند در طول یک سال آنها را خوب کرده است. این بطور اولیه با مداخلات دارویی همراه با سرویسهای روانی- اجتماعی بهتر شده است. محققان از قبیل پرستاران دارای حرفه ی طولانی در بهداشت روانی نیاز به مقاله های تشخیص شفاف دارند که شامل رفتارهای درمانی و اختلالات روانی است که در یک فرد MR اتفاق می افتد. بعلاوه چون مشکلات رفتاری و درمانی و روانی در جامعه MR شایع نیستند، روان پرستاران نیاز به به معاینه مقدماتی دارند که این منجر به ارزیابی روان شناسی و تشخیصهای ظاهری از سایکوپاتولوژی میشوند و اینها برای بهبودی علایم در کارکردن با این فیلدهای اختصاصی لازم است | ||