وبلاگ مقالات کامل روانشناسی مصطفی نجفی
ارائه مشاوره خانوادگي،ازدواج، ومشاوره پايان نامه وتهیه تستهای تخصصی روانشناسی 09191738354
سه شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۶
نگاهی گذرا به اسکینر و ژاولف
نگاه اجمالی
جان برودوس واتسون (Jahn Broadus Watson) روان شناس آمریکایی نخستین پژوهشگری است که روان شناسی پاولف را در آمریکا رواج داد و از نتیجه بررسیهای او برای گسترش نظریه خود بهره گرفت. وی اعتقاد راسخ داشت که یادگیری براساس نظریه و نظام پاولف توصیف میشود، یعنی یادگیری ، فرآیندی است از بازتابهای شرطی که از طریق جانشین ساختن محرک شرطی به جای محرک اصلی حاصل میشود.
توجیه یادگیری از طریق شرطی سازی کلاسیک
توجیه یادگیری توسط واتسون مستقیما بر پایه مدل شرطی سازی کلاسیک پاولف قرار دارد. از نظر واتسون انسانها با تعدادی بازتاب (Reflex) متولد میشوند. این بازتابها هم واکنشهای حجمی غدهای را شامل میشود و هم تعداد زیادی از پاسخهای هیجانی. هر یک از این بازتابها را میتوان با محرک خاصی در فرد ایجاد کرد. برای مثال احساسترس از افتادن ناگهانی از بلندی ناشی میشود که پاسخی طبیعی است اما وجود هر محرک برجستهای به هنگام وقوع پاسخ بازتابی طبیعی میتواند وظیفه محرک شرطی (CS) را ایفا کند و اگر این محرک بارها حضور پیدا کند سر انجام با آن پاسخ پیوند یافته ، خود منجر به پاسخ خواهد شد.
یادگیری هیجانها
از نظر واتسون رفتار هیجانی نمونه دیگری از شرطی سازی کلاسیک است. و این فرض را مطرح کرد که تفاوتهای فردی در ابتدا وجود ندارد یعنی همه افراد با بازتابهای هیجانی ترس ، عشق و علاقه متولد میشوند که در مقابل محرک خاصی (غیر شرطی) روی میدهند، اما سر انجام انسانها به چیزهایی واکنش هیجانی نشان میدهند که در ابتدا هیچ اهمیت هیجانی نداشتهاند. او اعلام داشت که همه واکنشهای هیجانی بعدی از پیوند محرکهایی که در آغاز خنثی بودند یا محرکهایی که با پاسخهای هیجانی ارتباط دارند، حاصل میشوند. واتسون برای اثبات این فرضیه خود آزمایش مشهور و بحث برانگیز آلبرت کوچولو را نجام داد.
طرح آزمایش آلبرت کوچولو
آزمودنی این تحقیق پسر یازده ماهه به نام آلبرت بود. در آغاز تحقیق آلبرت از اشیا و افراد گوناگون ترسی (یک هیجان) نشان نمیداد. او به هر چیزی که در نزدیکش قرار میگرفت نزدیک میشد و آن را دستکاری میکرد و از جمله چیزهایی که او همیشه به سوی آن دست دراز میکرد موش سفیدی بود که چند هفته با آن بازی کرده بود (در واقع از موش هیچ ترسی نداشت.)
واتسون برای ایجاد ترس از موش در آلبرت یک محرک طبیعیترس آور یعنی صدای بلند و شدید استفاده کرد. این کار بدین شکل بود که همزمان که آلبرت میخواست دستش را به سوی موش دراز کند بوسیله یک چکش و میله فلزی صدای بلند و شدیدی در پشت سر او ایجاد میشد. در مرحله اول آلبرت شدیدا از جا پرید و صورتش را در تشک پنهان کرد ولی او با این یک بار از موش نترسید و در چند مرحله بعدی کم آثار ترس از موش در آلبرت ایجاد شد، او به نحو چشمگیری تغییر کرده بود و زمانی که موش به تنهایی نیز ارائه میشد، دیگر به سمت آن دست دراز نمیکرد بلکه چهار دست و پا و با گریه از آن فرار میکرد (بعدا واتسون این ترس شرطی را در آلبرت از بین برد). این فرآیند ترس از موش را میتوان به صورت زیر نشان داد:
(UR) بازی کردن با موش <--------------------------------------- ارائه موش (US)
(UR) ترس طبیعی از صدا <--------------------------- ایجاد صدای بلند و شدید (US)
ایجاد ترس <---------- چندین بار ----------- ارائه همزمان موش و صدای شدید
(CR) ایجاد ترس در آلبرت <------------- ارائه موش به تنهایی و بدون صدای شدید (CS)
نتایج آزمایش آلبرت
شرطی بودن رفتار هیجانی
واتسون این آزمایش را بسیار مهم میدانست و معتقد بود که این مطمئنا گواه برمبنای شرطی پاسخ ترس است و این موضوع تبیینی در اختیار میگذارد که پیچیدگی زیاد رفتار هیجانی بزرگسالان را توجیه میکند. پاسخهای هیجانی در نتیجه پیوند محرکهای شرطی نظیر صداها ، بوها و محرکهای غیر شرطی مثل موضوعاتی که باعث ترس ، خشم ، علاقه میشوند، ایجاد میشوند.
تعمیم محرک
هنگامی که پس از پنج روز دوباره آلبرت را آزمایش کردند او نه تنها از موش سفید ، بلکه از خرگوش سفید ، کت سفید ، پارچه سفید ، ماسک بابانوئل سفید و از هر چیز سفید رنگ دیگر نیز میترسید، در حالی که همه این وسایل چیزهایی بودند که قبلا با آنها بازی کرده بود. واتسون این پدیده را انتقال (Transfer) نامید که عموما تعمیم محرک نامیده میشود و پدیده عبارت است از دادن پاسخهای یکسان و مشابه هنگام مواجه شدن با هر یک از محرکهای مربوط.
یادگیری عالیتر از طریق شرطی سازی
واتسون میگوید: کل یادگیری عبارت است از پاسخهایی که برگزیده و زنجیره میشوند. حتی زنجیرههای پیچیده رفتار از فرآیند شرطی سازی حاصل میشوند که به موجب آن جدیدترین رفتار از طریق نوعی زنجیره شدن پاسخها به محرکها به وجود میآیند. یادگیری پیچیده تر در واقع شرطی کردن زنجیرههای محرک - پاسخ (S---->R) بیشتری است که در نهایت منجر به عادت میشود.
ارزیابی نظریه واتسون
واتسون عمیقا به شرطی سازی اعتقاد داشت و چیزها و نظریههای غیر از آن را بشدت رد میکرد. او با اخذ تحقیقات پاولف و ارائه مدل انسانی آن و با دفاع از دیدگاه لوح سفید جان لاک (John Lak) فیلسوف انگلیسی (این نظر قبل از واتسون ارائه شده بود) بر توانایی ایجاد و تغییر رفتار دلخواه از طریق شرطی سازی تاکید کرد. این دیدگاه در کنار دیدگاههای دیگر نظیر محیط گرایی و عینی گرایی منجر به ارائه نظریه رفتارگرایی (Behaviorism Theory) از طرف واتسون شد که قدم اول ان در سال 1913 میلادی با مقالهای تحت عنوان روانشناسی به گونهای که رفتارگرا آن را درنظر میگیرد، برداشته شد. امروزه این مقاله به بیانیه رفتارگرایی مشهور است.
نگاه اجمالی
ایوان پتروویچ پاولف (Ivan Petrovitch Pavlov) فیزیولوژیست روسی ، یکی از کسانی است که در روانشناسی یادگیری بسیار مشهور است و این مشهور بودن خود را در روان شناسی مدیون آزمایشهای علمی خود در مورد یکی از روشهای یادگیری یعنی بازتابهای شرطی (Conditioned Reflex) است که اساس چندین نظریه یادگیری شد و هنوز هم بخش مهمی از دانش روان شناسی معاصر است. اگرچه او در حوزه فیزیولوژی نیز تحقیقات بسیاری بویژه در مورد فرایندهای گوارشی انجام داده است که همگی مربوط به سالهای قبل از تحقیقات او در مورد بازتابهای شرطی است و برای او جایزه نوبل پزشکی را به ارمغان آورد.
تحقیقات پاولف در مورد بازتابهای شرطی منجر به تحقیق و کشف فرایند تداعی اندیشهها (که ارسطو آن را با سه مجاورت ، مشابهت و تضاد بیان کرده بود) شد. او در آزمایشهای خود از اصل مجاورت بهره میگرفت و اصطلاح بازتاب یا کلاسیک را برای توصیف یک واحد رفتاری بکار میبرد.
تحقیقات پاولف در مورد بازتابهای شرطی منجر به تحقیق و کشف فرایند تداعی اندیشهها (که ارسطو آن را با سه مجاورت ، مشابهت و تضاد بیان کرده بود) شد. او در آزمایشهای خود از اصل مجاورت بهره میگرفت و اصطلاح بازتاب یا کلاسیک را برای توصیف یک واحد رفتاری بکار میبرد.
اصطلاح شناسی نظریه پاولف
محرک
هر موقعیت یا رویداد (نظیر نشان دادن غذا و …) قابل توصیف به شیوه عینی (قابل مشاهده) که به صورت یک علامت جاندار برای پاسخ دادن تحریک کند، محرک (Stimulus) نامیده میشود که با حرف اختصاری (S) بیان میگردد.
پاسخ
هر نوع رفتاری که در اثر یک محرک به صورت یک تراوش در غده ، پاسخ سیستم عصبی و یا فعالیت جاندار (نظیر خوردن ، خواندن) ظاهر میشود، پاسخ (Response) نامیده میشود که با حرف اختصاری (R) بیان می گردد.
محرک غیر شرطی
در نظریه شرطی شدن کلاسیک (بازتاب) به محرکی که بطور خودکار و بدون یادگیری قبلی پاسخی را موجب میشود، محرم غیر شرطی (Unconditioned Stimulus) میگویند که با حرف اختصاری (US) بیان میگردد. نظیر غذا ، درد و …
پاسخ غیر شرطی
در شرطی سازی کلاسیک به پاسخی که در برابر یک معرف غیر شرطی ظاهر میشود پاسخ غیر شرطی (Unconditioned Response) میگویند که با حرف اختصاری (UR) بیان میگردد. نظیر ترشح بزاق (پاسخ) به علت دیدن یا بوکردن غذا (محرک غیر شرطی) بوجود می آید.
محرک شرطی
در شرطی شدن کلاسیک محرکی که بر اثر همابندی (همراه شدن) با یک محرک غیر شرطی قدرت فراخوانی پاسخ را کسب میکند محرک شرطی (Conditioned Stimulus) میگویند که با حرف اختصاری (CS) بیان میگردد. نظیر صدای زنگ که ابتدا خنثی است و پس از همراه شدن با غذا قدرت فراخوانی پاسخ (ترشح بزاق) را کسب میکند.
پاسخ شرطی
در شرطی سازی کلاسیک پاسخی که در برابر یک محرک خنثی وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد) پاسخ شرطی (Conditioned Response) میگویند که با حرف اختصاری (CR) بیان میگردد. نظیر پاسخ ترشح بزاق که ابتدا برای محرک شرطی صدای زنگ وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد).
تعریف یادگیری از نظر پاولف
از نظر پاولف یادگیری عبارت است از ایجاد ارتباط بین محرک و پاسخ (S→R) که بر اثر اصل مجاورت بوجود میآید.
شروع آزمایشهای شرطی سازی
پاولف به مدت چندین سال مشغول آزمایش و تحقیقات فیزیولوژیکی در مورد نقش مایعات گوناگون در گوارش بود و یکی از این مایعات بزاق دهان است. او به شیوه ابداعی خود میتوانست میزان ترشح بزاق در دهان را به صورت علمی در حیوانات آزمایشگاهی خود (پاولف از سگها استفاده می کرد) تشخیص و اندازه گیری کند. او یک بار به صورت تصادفی مشاهده کرد که برخی از سگها در آزمایشگاه او قبل از اینکه تغذیه شوند، شروع به ترشح بزاق می کنند، و این حالت فقط در سگهایی روی میداد که مدتی در آزمایشگاه بودهاند و نه دیگر سگها. پاولف این موضوع را جالب و قابل تحقق دانست و اولین تحقیق خود را در سال 1902 میلادی در این مورد انجام داد و این موضوع حدود 30 سال از وقت او را به خود اختصاص داد، که منجر به کشف ابعاد مختلف فرایندهای بازتابی و شرطی سازی کلاسیک (Classial Conditioning) شد.
طرح آزمایشهای پاولف
پاولف در اولین مرحله از آزمایش خود سگی را داخل قفسی قرار داد که فقط توسط یک روزنه با محیط بیرون ارتباط داشت. او از طریق این روزنه تکه گوشتی (US) را به سگ نشان داد که باعث ترشح بزاق (UR) شد. سپس صدای یک زنگ (US) را به صدا درآورد که منجر به پاسخ طبیعی تیزکردن گوشها (UR) شد. در مرحله دوم پاولف میخواست با همراه کردن صدای زنگ و تکه گوشت ، سگ را شرطی کند بگونهای که با شنیدن صدای زنگ بزاق ترشح کند. به همین منظور چندین بار صدای زنگ را چند ثانیه قبل از نشان دادن غذا به سگ به صدا درآورد و این عمل باعث شد که سگ با شنیدن صدای زنگ (CS) بدون نشان دادن غذا نیز بزاق ترشح (CR) کند و در واقع صدای زنگ جای گوشت را گرفت. پاولف این پدیده را که یک محرک جای محرک دیگر را میگرفت و پاسخ آن را به خود اختصاص میداد، شرطی سازی نامید. طرح آزمایشهای پاولف را میتوان به صورت زیر نمایش داد.
(UR) پاسخ غیر شرطی ترشح بزاق <------------------------ محرک غیر شرطی غذا (US)
(UR) پاسخ غیر شرطی تیزکردن گوش<------------------------ حرک غیرشرطی صدای زنگ (US)
ترشح بزاق <------------ چندین بار -------------- ارائه صدای زنگ + ارائه غذا
(CR) پاسخ شرطی ترشح بزاق<-------------------------- ارائه صدای زنگ به تنهایی (CS)
اهمیت کارهای پاولف
پاولف با طرح این آزمایش ساده به مدت سه دهه مشغول تحقیق در مورد اصول شرطی سازی بود و توانست جنبههای مختلف شرطی سازی کلاسیک و در واقع یکی از شیوههای یادگیری را به صورت عینی آشکار سازد. از طریق این آزمایشها پاولف توانست انواع مختلف شرطی سازی و پدیدههای حاصل از شرطی سازی را آشکار کند و این موضوع قابل توجه است که همین آزمایشها و نتایج آن بعد از یک قرن هنوز بخش مهمی از روان شناسی را تشکیل داده و کاربردهای فراوانی در روان شناسی بالینی (رفتار درمانی) ، آموزش و پرورش ، صنعت و حوزههای دیگر دارد.
نوشته شده توسط مصطفی نجفی
در 13:13 | لینک ثابت
•