پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۸۶

نابهنجاری از دید رویکردهای مختلف


مفهوم اختلال روانی مثل بسیاری از مفاهیم در طب و علوم دیگر فاقد تعریف عملی ثابتی که پوشاننده همه موفقیتها باشد بوده است. قابل قبولترین تعریف اختلالهای روانی را به صورت زیر توصیف می کند؛ هر یک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی می‌دهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتی و ناتوانی یا فقدان مهم آزادی ، همراه است.

به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفا یک پاسخ قابل انتظار و تایید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلا مرگ یک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلی هر چه باشد فعلا باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا
روانشناسی در فرد تلقی نمود.


نگاه اجمالی

از آنجا که اختلال روانی غالبا غیر عادی ، عجیب یا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب می‌کند. واکنشهای متفاوتی در مقابل بروز آن ممکن است دیده شود. این واکنش می‌تواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمی همراه باشد. تمایل به درمان خواه وجود داشته باشد یا نداشته باشد بعد آزار دهندگی این اختلالات برای خود فرد و یا اطرفیان او وجود دارد. برخی از اختلالات به راحتی در زندگی شغلی و اجتماعی خود تاثیر گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل می‌سازند.

تاریخچه اختلالات روانی

آدمی همواره در مورد سلامت جسم ، روابط اجتماعی و جایگاه خود در این عالم نگران بوده است و در این زمینه‌ها سوالات بسیاری مطرح کرده و پیرامون آنها نظریاتی ابراز داشته است. بعضی از این نظریات تقریبا جهان شمول به نظر می‌رسند و در بسیاری از مناطق دنیا و اکثر دوره‌های تاریخی دیده می‌شوند. طبق نظریه‌هایی کهن که امروزه هم به چشم می‌خورد، اختلال روانی نتیجه عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادوئی مثل ارواح شرور و شیطان است. در جوامعی که این نظریه را باور داشتند، درمان به صورت جن گیری انجام می‌شد.

در تاریخ اختلالات روانی این عقیده نیز رواج داشته که آنها را ناشی اختلال کارکرد بدن می‌دانستند. در یونان باستان به درمان این اختلالات در معبد الهه سلامت می‌پرداختند.
بقراط اهمیت مغز را در تبیین این اختلالات دریافت و درمان مبتنی بر استراحت ، استحمام و رژیم غذایی را توسعه بخشید. حرکت به سوی توجیهات منطقی در تبین رفتار را سقراط ، افلاطون و ارسطو تقویت کردند.

افلاطون رفتار پریشان را برخاسته از تعارضات درونی بین هیجان و عقل به شمار می‌آورد. برخورد به مبتلایان به این اختلالات خط سیری از برخورد غیر انسانی تا برخوردهای انسانی‌تر را شامل می‌شود. جنبش معطوف به درمان انسانی‌تر با این بیماران با کارهای فیلیپ پنیل آغاز شد. بتدریج تغییرات اصلاحیتر بیشتری آغاز و ادامه یافت و تحقیقات علمی در
سبب شناسی ، طبقه بندی و درمان اختلالات انجام گرفت.

طبقه بندی اختلالات روانی

DSM IV راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، این اختلالات به شرح زیر طبقه بندی می‌کند:


سبب شناسی اختلالات روانی

در بررسی علل مربوط به بروز اختلالات روانی از دیدگاههای مختلف به این مساله پرداخته شده است.

دیدگاه زیست شناختی

این دیگاه آشفتگیهای بدنی را علت اختلال روانی می‌داند. بی‌نظمی در ژنها ممکن است سبب ساز بعضی رفتارهای غیر انطباقی باشد. دیگر تعیین کننده زیست شناختی رفتار ، مغز و دستگاه عصبی است. آشفتگی در بخشهای معینی از مغز می‌تواند اختلالات روانی را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نیز می‌تواند در بروز این دسته از اختلالات سهیم باشد.

دیدگاه روانکاوی

این دیدگاه که افکار و هیجانات را علل مهم رفتار می‌دانند، در سبب شناسی اختلالات روانی به شناسایی افکار و هیجانات ناآشکار که مسبب اساسی اختلالات هستند، تاکید می‌کند. از این دیدگاه پنج سال اول زندگی از لحاظ رشد سالم شخصیت یا بروز اختلالات حائز اهمیت است.

دیدگاه یادگیری

این دیدگاه که بر اهمیت یادگیری تاکید دارد معتقد است اختلالات روانی با پیوندهای یادگیری قابل توضیح هستند. در این دیدگاه سرمشق گیری ، تقویت کننده‌های مثبت و منفی و شرطی سازیها در بروز رفتارهای غیر عادی مورد ادیدگاه اجتماعی است. درمان این دسته از اختلالات به دو شیوه کلی دارو درمانی و روان درمانی تقسیم بندی می‌شود. دارو درمانی توسط روانپزشک و روان درمانی توسط روانشناس صورت می‌گیرد. دیدگاه روان شناس در سبب شناسی اختلالات روانی رویکرد درمانی او را تعیین خواهد کرد. با اینحال امروزه بندرت یک روان شناس خود را مقید به یک دیدگاه خاص می‌کند و معمولا از ترکیبی از این دیدگاهها کاربرد دارند.

ستفاده قرار می‌گیرند.

دیدگاه شناختی

تمرکز دیدگاه شناختی بر شناخت فرد از محیط پیرامون خود متکی است. از این دیدگاه ناتوانی فرد در تشکیل شناختها و طرحواره‌های مناسب از ارتباط خود با محیط مشکلاتی را برای او بوجود می‌آورد. از دیگر دیدگاههای رایج دیدگاههای انسان گرایی ، هستی گرایی و

نوشته شده توسط مصطفی نجفی در 10:23 |  لینک ثابت   •